گنجور

شمارهٔ ۴

چنین تا رسید از خراسان خبر
به درگاه آن عادل دادگر
که شیبانی اوزبک کفر کیش
برون می نهد پای از حد خویش
در آن ملک از غارت آن بلا
نمانده است غیر از خرابی بجا
ز سم ستور غم روزگار
نشسته است بر روی شادی غبار
ز تاراج ترکان به بیچارگان
شده تنگ چون چشم ترکان جهان
ز خونریزی اوزبکان دغا
شده مشهد طوس چون کربلا
چو معروض درگاه شد این خبر
درآمد ز جا خسرو دادگر
چو مظلومی عاجزان کرد گوش
درآمد چو دریای رحمت بجوش
بدل عزم کین خواستن ساز کرد
غضب را بخونخواهی آواز کرد
در این وقت از آن بدرگ روسیاه
یکی نامه آمد بدرگاه شاه
پراز لاف، مکتوب آن بدنهاد
تو گویی که نایی است آن پر زباد
ز حرف ملایم تهی آنچنان
که از مغز خالی بود استخوان
درآن نامه آن ناخردمند دون
نهاده چنین از ادب پا برون
که: داریم با جمله خیل و حشم
در این روزها عزم طوف حرم
بدین لشکر و حشمت بیشمار
ز ایران زمین است ما را گذار
شه از راه باید گریزان شود
مبادا که پامال ترکان شود
چو آن نامه معروض درگاه شد
همه دامن آتش شاه شد
چنان پر شد از زهر قهرش جهان
که شد زندگی تلخ بر دشمنان
بفرمود تا جمع گردد سپاه
پی کینه جویی از آن روسیاه
بفرمان آن خسرو رزم جوی
دلیران ز هر سو نهادند روی
به ایران چنان کرد لشکر هجوم
که شد زنگبار، از سیاهیش روم
چنان لشکر آراست آن شاه دین
که خاقان شد از حیرتش نقش چین
ز بس همچو دریا سپه جوش کرد
گهر را صدف پنبه گوش کرد
خروش آنچنان شد ز اندازه بیش
کز آن بحر نشنیدی آواز خویش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین تا رسید از خراسان خبر
به درگاه آن عادل دادگر
هوش مصنوعی: هنگامی که خبر از خراسان به درگاه آن حاکم عادل و بخشنده رسید.
که شیبانی اوزبک کفر کیش
برون می نهد پای از حد خویش
هوش مصنوعی: شیبانی اوزبک، با باورهای کفرآلود خود، از مرزهای مشخص شده عبور می‌کند.
در آن ملک از غارت آن بلا
نمانده است غیر از خرابی بجا
هوش مصنوعی: در آن سرزمین، فاجعه و فقر به حدی گسترده شده که تنها خرابی و ویرانی باقی مانده است و چیزی از آن غارت نشده است.
ز سم ستور غم روزگار
نشسته است بر روی شادی غبار
هوش مصنوعی: از غم و مشکلات زندگی، شادی پوشیده و محجوب شده است.
ز تاراج ترکان به بیچارگان
شده تنگ چون چشم ترکان جهان
هوش مصنوعی: با حمله و غارت ترکان، زندگی بر بیچارگان دشوار و تنگ شده است، همان‌طور که چشم‌های ترکان به دنیا تنگ و محدود است.
ز خونریزی اوزبکان دغا
شده مشهد طوس چون کربلا
هوش مصنوعی: به خاطر خونریزی و خیانت اوزبکان، مشهد طوس به وضعیت کربلا درآمده است.
چو معروض درگاه شد این خبر
درآمد ز جا خسرو دادگر
هوش مصنوعی: وقتی این خبر به درگاه رسید، خسرو دادگر از مکان خود خارج شد.
چو مظلومی عاجزان کرد گوش
درآمد چو دریای رحمت بجوش
هوش مصنوعی: وقتی که مظلومی به زاری و ناله می‌آید، صدای او مانند جوشیدن آب دریاچه‌ای از رحمت است.
بدل عزم کین خواستن ساز کرد
غضب را بخونخواهی آواز کرد
هوش مصنوعی: عزم و اراده بر انتقام به وجود آمد و خشم، خواسته‌ای برای خونخواهی را به صدا درآورد.
در این وقت از آن بدرگ روسیاه
یکی نامه آمد بدرگاه شاه
هوش مصنوعی: در این زمان، از یک فرد روسیاه نامه‌ای به درگاه شاه رسید.
پراز لاف، مکتوب آن بدنهاد
تو گویی که نایی است آن پر زباد
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که نوشته یا حرف‌های تو تنها ادعاهایی بزرگ و بی‌محتوا است، به گونه‌ای که مانند نایی به نظر می‌رسد که فقط در باد در حرکت است و واقعیت ندارد.
ز حرف ملایم تهی آنچنان
که از مغز خالی بود استخوان
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که کسی که از کلمات ملایم و دوستانه استفاده نمی‌کند، مانند استخوانی است که از مغز خالی است و هیچ درون­مایه‌ای ندارد. به عبارتی، حرف‌های او فاقد عمق و معناست و فقط ظاهرش باقی مانده است.
درآن نامه آن ناخردمند دون
نهاده چنین از ادب پا برون
هوش مصنوعی: در آن نامه، فردی نادان و بی‌ادب این‌طور رفتار کرده است که از اصول ادب خارج شده است.
که: داریم با جمله خیل و حشم
در این روزها عزم طوف حرم
هوش مصنوعی: در این روزها، ما با جمعیت و گروه زیادی در مسیر عبادت و جهت‌گیری به سمت حرم مطهر هستیم.
بدین لشکر و حشمت بیشمار
ز ایران زمین است ما را گذار
هوش مصنوعی: ما به خاطر این لشکر و شکوه بی‌نظیر، از سرزمین ایران عبور می‌کنیم.
شه از راه باید گریزان شود
مبادا که پامال ترکان شود
هوش مصنوعی: پادشاه باید از مسیر خود دوری کند تا مبادا زیر پای ترک‌ها قرار بگیرد و آسیب ببیند.
چو آن نامه معروض درگاه شد
همه دامن آتش شاه شد
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه به درگاه ارائه شد، همه چیز به آتش و خشم شاه دامن زد.
چنان پر شد از زهر قهرش جهان
که شد زندگی تلخ بر دشمنان
هوش مصنوعی: جهان آنقدر از خشم و قهر او آکنده شد که زندگی برای دشمنان به شدت تلخ و دشوار گردید.
بفرمود تا جمع گردد سپاه
پی کینه جویی از آن روسیاه
هوش مصنوعی: دستور داد تا لشکری جمع شود تا از آن فرد روسیاه انتقام بگیرند.
بفرمان آن خسرو رزم جوی
دلیران ز هر سو نهادند روی
هوش مصنوعی: به دستور آن شاه دلیر، جنگجویان از هر طرف به سمت میدان نبرد آماده شدند.
به ایران چنان کرد لشکر هجوم
که شد زنگبار، از سیاهیش روم
هوش مصنوعی: لشکر به ایران حمله‌ای کردند که رنگ و بوی آنجا را تیره و تار کرد، به‌گونه‌ای که روم هم از سیاهیش تحت تأثیر قرار گرفت.
چنان لشکر آراست آن شاه دین
که خاقان شد از حیرتش نقش چین
هوش مصنوعی: آن شاه دین به قدری نیرو و لشکر قوی را سازماندهی کرد که فرمانروای چین از شگفتی و تعجب به حالت حیرت درآمد.
ز بس همچو دریا سپه جوش کرد
گهر را صدف پنبه گوش کرد
هوش مصنوعی: به دلیل فراوانی و غلیان احساسات، مانند دریا که به شدت پرخروش است، مرواریدهایی که در دل وجود دارند به آرامش و سکوت می‌رسند.
خروش آنچنان شد ز اندازه بیش
کز آن بحر نشنیدی آواز خویش
هوش مصنوعی: آوای خشم و هیاهو به حدی بالا رفت که حتی صدای خودت را از دریا نشنیدی.