گنجور

شمارهٔ ۱۱

چو دید آن چنان شیبک بدگهر
برون شد شراب غرورش ز سر
سوی کینه خواهی چو راهی ندید
بجز پشت دادن پناهی ندید
گریزان از آن ورطه ناچار شد
خس موج آن بحر ز خار شد
سپاهش هم از پی گریزان شدند
زباد غرورش پریشان شدند
عنان از ره کینه برتافتند
زخود گم شدن، خویش را یافتند
دلیران ایران ز دنبالشان
بسان مکافات اعمالشان
چو تیر از کمان شه کامیاب
براه فنا جمله پا در رکاب
قفا ریش از چنگ شیرانشان
چو دست تأسف ز دندانشان
گریزان ز شمشیر دشمن شکار
بنوعی کز آتش گریزد شرار
گریزان ز آغوش ایرانیان
بهر سوی چون تیر کج از گمان
دوان جانب مرگ از آن کارزار
ز خون های خود جمله گلگون سوار
گریزان چنین شیبک از بیم جان
حصاری بچشم آمدش ناگهان
در آن چار دیوار بنهاد پا
درآمد درآن چار موج فنا
سپاهش هم از پی چو دم خسته مار
خزیدند در رخنه آن حصار
فتادند چندان ببالای هم
که بستند ره بر نفس های هم
ز بس خویش را برهم انداختند
ز تن های خود گور هم ساختند
ندانم ز بس بر هم افتاده تن
که چون یافت جان راه بیرون شدن
ز بدطینتان سیه روی زشت
حصار آنچنان پر، که قالب ز خشت
پس آنگه شهنشاه فیروز بخت
بلندی ده رتبه تاج و تخت
بفرمود، کآرند گردان خبر
که چون گشت شیبانی بدگهر؟
پس از جستجو یافتند آن یلان
تن شیبک از زیر آن کشتگان
سرش را بریدند با تیغ کین
فگندند در پای شاه گزین
که اینست انجام آن رو سیاه
که ننهد سر خویش در پای شاه
بفرمود آنگاه شاه جهان:
کنندش ز سر پوست فرمانبران
بسازند از آن ساغری زرنگار
که نوشند از آن باده اعتبار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو دید آن چنان شیبک بدگهر
برون شد شراب غرورش ز سر
هوش مصنوعی: وقتی که او آن شخص بدذات را دید، به سرعت از حالت خود خارج شد و به خاطر غرورش از نوشیدنی خود دست کشید.
سوی کینه خواهی چو راهی ندید
بجز پشت دادن پناهی ندید
هوش مصنوعی: وقتی به زخم و کینه فکر می‌کرد، راهی جز آنکه پشتش را به دیگران بگرداند و پناهی نداشته باشد، نمی‌دید.
گریزان از آن ورطه ناچار شد
خس موج آن بحر ز خار شد
هوش مصنوعی: از آن دریا که پر از خطر است، ناگزیر خس و خاشاک به چاره‌ای تبدیل می‌شود.
سپاهش هم از پی گریزان شدند
زباد غرورش پریشان شدند
هوش مصنوعی: سپاهیان از شدت باد غرور، به سرعت گریختند و در هم ریختند.
عنان از ره کینه برتافتند
زخود گم شدن، خویش را یافتند
هوش مصنوعی: افرادی که از روی کینه و دشمنی رفتار می‌کنند، در نهایت خود را گم می‌کنند و به درک بهتری از وجود حقیقی خود می‌رسند.
دلیران ایران ز دنبالشان
بسان مکافات اعمالشان
هوش مصنوعی: دلیران ایران به دنبال اعمال و رفتارهایشان دچار پیامدهایی خواهند شد که به نوعی بازتاب دهنده ویژگی‌های آن‌هاست.
چو تیر از کمان شه کامیاب
براه فنا جمله پا در رکاب
هوش مصنوعی: مانند تیر که از کمان پرتاب می‌شود، وقتی که پادشاه به هدف خود می‌رسد، همه در راه نابودی قدم برمی‌دارند.
قفا ریش از چنگ شیرانشان
چو دست تأسف ز دندانشان
هوش مصنوعی: از روی غم و اندوه، موهای صورتشان را چون دندان‌های شیران در چنگال آنها می‌بینم.
گریزان ز شمشیر دشمن شکار
بنوعی کز آتش گریزد شرار
هوش مصنوعی: شکار در حال فرار از شمشیر دشمن است، مانند اینکه که شعله آتش را فرار می‌کند.
گریزان ز آغوش ایرانیان
بهر سوی چون تیر کج از گمان
هوش مصنوعی: از آغوش ایرانیان دور می‌شود، مانند تیری منحرف که به سمت دیگری می‌رود.
دوان جانب مرگ از آن کارزار
ز خون های خود جمله گلگون سوار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به صحنه‌ای اشاره دارد که در آن افراد با شجاعت و از روی مقاومت به جنگ برمی‌خیزند و از خون خود برای آرمان‌هایشان مایه می‌گذارند. این افراد همچون سواری هستند که با افتخار در میدان جنگ حاضرند و با وجود خطر مرگ، به پیش می‌تازند.
گریزان چنین شیبک از بیم جان
حصاری بچشم آمدش ناگهان
هوش مصنوعی: با ترس از جان خود و برای حفظ امنیت، ناگهان دیواری را مشاهده کرد.
در آن چار دیوار بنهاد پا
درآمد درآن چار موج فنا
هوش مصنوعی: او در آن چهار دیوار پا گذاشت و وارد دنیای فانی شد.
سپاهش هم از پی چو دم خسته مار
خزیدند در رخنه آن حصار
هوش مصنوعی: سربازان مانند دمی که مار خسته به عقب می‌رود، در شکاف آن دیوار به آرامی پیش رفتند.
فتادند چندان ببالای هم
که بستند ره بر نفس های هم
هوش مصنوعی: چند نفر به قدری به هم نزدیک شدند که راه نفسکشیدن بر یکدیگر تنگ شد.
ز بس خویش را برهم انداختند
ز تن های خود گور هم ساختند
هوش مصنوعی: چون افراد به شدت با یکدیگر درگیر شدند، از تن‌های خود همچون گوری درهم ریخته به وجود آوردند.
ندانم ز بس بر هم افتاده تن
که چون یافت جان راه بیرون شدن
هوش مصنوعی: نمی‌دانم به خاطر اینکه جسمم چنان درهم ریخته است، چگونه جان می‌تواند راهی برای بیرون آمدن پیدا کند.
ز بدطینتان سیه روی زشت
حصار آنچنان پر، که قالب ز خشت
هوش مصنوعی: در میان افرادی با صفات زشت و بد، چهره‌ای سیاه و زشت وجود دارد که به‌حدی در محاصره آن‌ها گرفتار است که مانند دیواری از خشت، در دام تنهایی و ناامیدی قرار گرفته است.
پس آنگه شهنشاه فیروز بخت
بلندی ده رتبه تاج و تخت
هوش مصنوعی: سپس پادشاه خوشبخت و پیروزمند، مقام و جایگاه بلندی در سلطنت و تاج و تخت خود دارد.
بفرمود، کآرند گردان خبر
که چون گشت شیبانی بدگهر؟
هوش مصنوعی: فرمود که بپرسید از گردان خبر که چرا شخصی به نام شیبانی که خصلت‌های ناپسند داشت، به این حالت درآمده است؟
پس از جستجو یافتند آن یلان
تن شیبک از زیر آن کشتگان
هوش مصنوعی: پس از تحقیق و بررسی، آن ابرمردان قهرمان از میان کشته‌ها، بدن شیبک را یافتند.
سرش را بریدند با تیغ کین
فگندند در پای شاه گزین
هوش مصنوعی: سر او را به خاطر کینه بریده و آن را در پای شاهی که انتخاب شده بود انداختند.
که اینست انجام آن رو سیاه
که ننهد سر خویش در پای شاه
هوش مصنوعی: این به معنای این است که نتیجه کار کسی که در برابر قدرت و سلطه تسلیم نمی‌شود، چنین است که هرگز خود را در مقابل پادشاه و مقام‌های بالا نمی‌گذارد.
بفرمود آنگاه شاه جهان:
کنندش ز سر پوست فرمانبران
هوش مصنوعی: سپس پادشاه جهان دستور داد که پوست فرماندهان را از سرشان جدا کنند.
بسازند از آن ساغری زرنگار
که نوشند از آن باده اعتبار
هوش مصنوعی: یک ظرف زیبا و رنگارنگ بسازند تا از آن نوشیدنی باارزش را بنوشند.