گنجور

شمارهٔ ۹

ز ناله باز ندارد کسی دل ما را
کسی نبسته زبان خروش دریا را
ز ما به دلبر ما بسکه راه نزدیک است
توان به بال شرر بست نامه ما را
دوباره دیده ام امروز قد و بالایش
ببین ز مستی من نشأه دو بالا را
چنین که فشرده است یاد تمکینش
که می تواند بردن ز جا دل ما را!؟
کفن حریر و طلا مرده را از آن فکنند
که قدر نیست در آن نشأه مال دینار را
میان خلق کجا و جد و حال روی دهد
کسی بجام ندیده است جوش صهبا را
چو نخل شمع خزان کرده برگ ما سرزد
ز نوبهار جوانی خبر نشد ما را
به خاک می بردت آرزوی دنیا کاش
تو هم بخاک بری آرزوی دنیا را
گرفته اند شهان شهرها اگر واعظ
گرفته ناله من نیز کوه و صحرا را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز ناله باز ندارد کسی دل ما را
کسی نبسته زبان خروش دریا را
هوش مصنوعی: از صدای نالهٔ ما هیچ‌کس دل‌خوش نیست و هیچ‌کس هم به زبان خروش دریا توجهی ندارد.
ز ما به دلبر ما بسکه راه نزدیک است
توان به بال شرر بست نامه ما را
هوش مصنوعی: ما به خاطر نزدیکی راه به محبوب‌مان، می‌توانیم به سادگی پیام‌مان را به او برسانیم.
دوباره دیده ام امروز قد و بالایش
ببین ز مستی من نشأه دو بالا را
هوش مصنوعی: امروز دوباره قد و قامت او را دیده‌ام. ببین چقدر تحت تأثیر عشق او هستم و چطور این احساسات مرا به اوج می‌برند.
چنین که فشرده است یاد تمکینش
که می تواند بردن ز جا دل ما را!؟
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که یاد و خاطره حضور او به قدری قوی و ملموس است که می‌تواند دل ما را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و ما را از مکان و حال و هوای خود دور کند.
کفن حریر و طلا مرده را از آن فکنند
که قدر نیست در آن نشأه مال دینار را
هوش مصنوعی: باید بدانیم که در این دنیا ارزش و اهمیت مادیات از بین می‌رود، حتی اگر با لباس‌های گران‌قیمت هم پوشیده شوند. در زندگی بعد از مرگ، ثروت و مال دیگر هیچ ارزشی ندارند و باید به جای ظواهر به معنویات و ارزش‌های واقعی توجه کنیم.
میان خلق کجا و جد و حال روی دهد
کسی بجام ندیده است جوش صهبا را
هوش مصنوعی: در میان مردم، چه جای جدل و تنش و شلوغی است؟ کسی هرگز در شرایطی که جام شراب را ندیده باشد، نمی‌تواند حال و هوای مستی را احساس کند.
چو نخل شمع خزان کرده برگ ما سرزد
ز نوبهار جوانی خبر نشد ما را
هوش مصنوعی: چون درخت نخل در فصل خزان برگ‌هایش را از دست داده، ما هم از جوانی و شکوفایی‌امان بی‌خبر ماندیم.
به خاک می بردت آرزوی دنیا کاش
تو هم بخاک بری آرزوی دنیا را
هوش مصنوعی: آرزوهای دنیوی، انسان را به خاک می‌افکند و نابود می‌سازد. ای کاش تو هم این آرزوها را رها کنی و به سرنوشت مشابهی دچار شوی.
گرفته اند شهان شهرها اگر واعظ
گرفته ناله من نیز کوه و صحرا را
هوش مصنوعی: اگرچه شاهان شهرها را تحت کنترل خود درآورده‌اند و حاکمیت دارند، اما من نیز فریاد و ناله‌ام به اندازه‌ای است که به کوه‌ها و دشت‌ها نیز می‌رسد.