گنجور

شمارهٔ ۶۱۸

جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!
وقت برهنگی است، قبا را چه میکنی؟!
از نخل فقر سایه بی برگیت بس است
این سقفهای شمسه طلا را چه میکنی؟!
سرپا برهنگی است، لباسی، همیشه نو
دستار و کفش چرک ربا را چه میکنی؟!
دیوانگی، ز عقل معاش است بی نیاز
زنجیر هست، بند قبا را چه میکنی؟!
چپ را ز راست، فرق ندانی ز جاهلی
چپ راستهای تکمه طلا را چه میکنی!؟
آیینه ایست عین نما، دل بدست تو
آیینه های عکس نما را چه میکنی؟!
بهر طمع بچشم لئیمان چه میروی؟
این رخنه های چشمه نما را چه میکنی؟!
بر وعده های خشک خسان چند چشم آز؟
این دودهای ابرنما را چه میکنی؟!
پیچی اگر بزور ستم، دست منعمی
ای شهریار، دست دعا را چه میکنی؟!
از بهر ثروت، این همه زحمت چه میکشی؟
این رنجهای گنج نما را چه میکنی؟!
مرگ خوشی چو آب حیات ایستاده است
این عمر بی بقا و وفا را چه میکنی؟!
روشن شود چراغ تو از گریه همچو شمع
این خنده های نورزدا را چه میکنی؟!
با داغ عشق، نام گلستان چه میبری؟
با اشک و آه، آب و هوا را چه میکنی؟!
داری بجام باده هوش آوری، چو عشق
این باده های هوش ربا را چه میکنی؟!
سد سکندر است، زبان هست تا خموش
یأجوج حرف حادثه را چه میکنی؟!
از عالمان بی عمل ارشاد ره مجو
این کج روان راست عصا را چه میکنی؟!

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوش بهار شد، سرو پا را چه میکنی؟!
وقت برهنگی است، قبا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده است و در این فصل، طبیعت به شکوفایی و زیبایی می‌رسد. در این زمان، چرا باید به ظواهر و لباس‌های رسمی اهمیت بدهی؟ وقت آن است که خود را آزاد کنی و از زیبایی‌های زندگی لذت ببری.
از نخل فقر سایه بی برگیت بس است
این سقفهای شمسه طلا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: سایه‌ی بی‌برگ نخل فقر برایم کافیست، این سقف‌های طلایی چه فایده‌ای دارند؟
سرپا برهنگی است، لباسی، همیشه نو
دستار و کفش چرک ربا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: کسی که همیشه برهنه است و هیچ لباس جدیدی بر تن ندارد، در مقابل آنچه که برایش از اهمیت بالایی برخوردار است، مثل کفش و دستار کثیف اهمیت نده.
دیوانگی، ز عقل معاش است بی نیاز
زنجیر هست، بند قبا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: دیوانگی، حالتی است که از عقل روزمره آزاد است. اگر این آزادی وجود دارد، دیگر بند و زنجیر محدودیت‌ها چه سودی دارد؟
چپ را ز راست، فرق ندانی ز جاهلی
چپ راستهای تکمه طلا را چه میکنی!؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانی چپ و راست را از هم تشخیص دهی، نشان‌دهنده‌ی بی‌خبری و نادانی توست و در این حالت چگونگی رفتار با افراد و موقعیت‌های مختلف را نخواهی دانست.
آیینه ایست عین نما، دل بدست تو
آیینه های عکس نما را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: دل مانند آینه‌ای است که حقیقت و احساسات را منعکس می‌کند؛ حالا که دل به دست توست، چه استفاده‌ای از این آینه‌های تصویرساز می‌کنی؟
بهر طمع بچشم لئیمان چه میروی؟
این رخنه های چشمه نما را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: چرا برای جلب توجه افراد بدطینت تلاش می‌کنی؟ چه می‌کنی با این روزنه‌های نمایان؟
بر وعده های خشک خسان چند چشم آز؟
این دودهای ابرنما را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: چرا به وعده‌های توخالی و بی‌محتوا امیدوار باشی؟ این ابراز احساسات و تصورات را که به واقعیت نمی‌رسند، چه فایده‌ای دارند؟
پیچی اگر بزور ستم، دست منعمی
ای شهریار، دست دعا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: اگر به زور و با ظلم مانع کسی بشوی، ای پادشاه، در آن صورت چه می‌کنی با دعا و درخواست‌های او؟
از بهر ثروت، این همه زحمت چه میکشی؟
این رنجهای گنج نما را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن ثروت، چرا این همه زحمت می‌کشی؟ این دردها و زحمت‌هایی که در زندگی می‌کشی، چه فایده‌ای دارند؟
مرگ خوشی چو آب حیات ایستاده است
این عمر بی بقا و وفا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: مرگ به من خوشی می‌دهد، مثل آب حیات که همیشه در دسترس نیست. حالا با این عمر ناپایدار و بی‌وفا چه کار می‌کنی؟
روشن شود چراغ تو از گریه همچو شمع
این خنده های نورزدا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: از گریه‌ات چراغ وجودت روشن می‌شود، مانند شمعی که در تاریکی می‌درخشد. این خنده‌های بی‌معنا را چه سودی داری؟!
با داغ عشق، نام گلستان چه میبری؟
با اشک و آه، آب و هوا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: با عشق و دلی پر از درد، چطور می‌توانی از زیبایی‌ها صحبت کنی؟ با گریه و اندوه، چه تاثیری بر فضا و محیط می‌گذاری؟
داری بجام باده هوش آوری، چو عشق
این باده های هوش ربا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: نمی‌دانم با این شراب هوش‌افزا چه کار می‌کنی، وقتی عشق هم این چنین مشروبات جذاب را به تو می‌دهد؟
سد سکندر است، زبان هست تا خموش
یأجوج حرف حادثه را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: این روزها، همانند سدی محکم در برابر حملات و مشکلات، زبان و سخن وجود دارد. پس زمانی که در برابر رویدادهای ناگواری قرار می‌گیری، لزومی ندارد که خاموش بمانی و به غصه‌ها و دشواری‌ها فکر کنی.
از عالمان بی عمل ارشاد ره مجو
این کج روان راست عصا را چه میکنی؟!
هوش مصنوعی: از کسانی که علم دارند اما به آن عمل نمی‌کنند، نباید راهنمایی خواست. چرا که مانند کسی هستند که فقط در حرف راست می‌گویند ولی در عمل کارآمد نیستند.