گنجور

شمارهٔ ۶۱۳

بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی
نکرده است مرا پیر، غیر داغ جوانی
در این دو روز ببین فکر خود، که نیست میسر
تهیه سفر مرگ بی دماغ جوانی
شراب داد چو ساقی، پیاله باز ستاند
بنوش تا ز تو نگرفته اند ایاغ جوانی
ز دیده اشک و، ز دل آه و، از دهان تو دندان
برون دوند بهر سوی، در سراغ جوانی
بگرد از پی خود، تا نظر نمانده ز کارت
که این گهر نتوان یافت بی چراغ جوانی
ببند بار کنون، چون ترا چو واعظ بی بر
شکوفه کرد ز موی سفید، باغ جوانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بکام خویش، نچیدم گلی ز باغ جوانی
نکرده است مرا پیر، غیر داغ جوانی
هوش مصنوعی: به خاطر خواسته‌هایم، از باغ جوانی گلی نچیدم و حالا پیری به سراغم آمده که فقط نشان داغ جوانی را در دلم به جا گذاشته است.
در این دو روز ببین فکر خود، که نیست میسر
تهیه سفر مرگ بی دماغ جوانی
هوش مصنوعی: در این دو روز به دقت به افکار خود نگاهی بینداز، زیرا نمی‌توان در جوانی بدون آمادگی، سفر مرگ را آغاز کرد.
شراب داد چو ساقی، پیاله باز ستاند
بنوش تا ز تو نگرفته اند ایاغ جوانی
هوش مصنوعی: ساقی از شراب به تو می‌دهد و پیاله را سریع برمی‌دارد. پس بنوش قبل از اینکه جوانی‌ات را از دست بدهی.
ز دیده اشک و، ز دل آه و، از دهان تو دندان
برون دوند بهر سوی، در سراغ جوانی
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک می‌ریزد و از دل، آهی بلند می‌آید. در این حال، دندان از دهانم بیرون می‌آید. همه این‌ها به خاطر دلتنگی و جستجوی جوانی است.
بگرد از پی خود، تا نظر نمانده ز کارت
که این گهر نتوان یافت بی چراغ جوانی
هوش مصنوعی: به دنبال خودت بگرد، چون دیگر نظری از امور تو باقی نمانده است. این گوهر را نمی‌توان در دوران پیری و بدون روشنی جوانی پیدا کرد.
ببند بار کنون، چون ترا چو واعظ بی بر
شکوفه کرد ز موی سفید، باغ جوانی
هوش مصنوعی: حالا که دوران جوانی‌ات به پایان رسیده و درخت زندگی‌ات با سفید شدن موی تو شکوفه‌ای ندارد، بار سفر را ببند و به راه خود ادامه بده.