شمارهٔ ۶۰۲
از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی
الحق ولی توان شد، زین حالهای قالی!
پیران این زمان را، چون معتقد نباشیم؟
هستند گرچه ناپاک، دارند پاک مالی!
کس را به اوج عزت، افتادگی رساند
پرواز رنگ نبود، جز با شکسته بالی
پیری رسید و، داریم رو سوی کودکی باز
شاید دگر ببینیم دیدار خردسالی!
سرمایه تعیش، همت بود، نه مکنت
بس خرجها که کردیم از کیسه های خالی
بر باد اگر رود دین، از سود زر چه نقصان؟
نبود زیان درین عهد، غیر از زیان مالی
تاکی نهی ز غفلت، سر بر سر این جهان را
از سر ببین چه سرها واکرده این نهالی
از بهر طاق ایوان، صد طاق دل شکسته
پر همچو طاق کسری، افتاده است خالی
فرداست صر صر مرگ، برچیده این بساطت
هر چند پا فشاری ای دل چو سنگ قالی
نبود حریر اگر فرش، افتادگی طلب کن
نبود بلند اگر قصر، همت بدار عالی
باشی اگر ملایم، با طبعها، دهندت
جا در دل و زبانها، چون شعرهای حالی
از خود نمیفشاند زآن خواجه گرد خست
ترسد مباد آن هم باشد زیان مالی
در عهد ما، حرامست از بسکه رسم دادن
یاران دگر نخواهند، از یکدگر حلالی
از بسکه گشته دادن، مکروه طبع مردم
باشد حرام از هم خواهند اگر حلالی
از بس غرور دیدم ز اهل کمال، ترسم
مغرور گردم آخر، من هم به بیکمالی
گردیده پای تاسر پر از خیال جانان
واعظ نکرده بیجا شهرت بخوش خیالی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از حال میزند دم، صوفی بهرزه نالی
الحق ولی توان شد، زین حالهای قالی!
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که در حال حاضر، صوفی در عذاب و درد به سر میبرد و حقیقت را فریاد میزند. اما بر اثر این درد و حال ناخوش، او قادر میشود بهصورت عمیقتری به مسائل و واقعیات زندگی نگاه کند و از آنها درس بگیرد.
پیران این زمان را، چون معتقد نباشیم؟
هستند گرچه ناپاک، دارند پاک مالی!
هوش مصنوعی: در این زمان، باید به این موضوع توجه کنیم که اگر به آنچه که میگوییم اعتقاد نداشته باشیم، با وجود اینکه افرادی ممکن است از نظر ظاهری ناپاک باشند، اما داراییهای پاک و بیعیب دارند.
کس را به اوج عزت، افتادگی رساند
پرواز رنگ نبود، جز با شکسته بالی
هوش مصنوعی: هیچکس به اوج عزت و عظمت نخواهد رسید مگر اینکه با humility و افتادگی خود، از موانع و سختیها عبور کند؛ نشاندهنده این است که موفقیت تنها با تکیه بر تجربیات و رنجها به دست میآید.
پیری رسید و، داریم رو سوی کودکی باز
شاید دگر ببینیم دیدار خردسالی!
هوش مصنوعی: پیری به ما نزدیک شده و ما دوباره به سوی دوران کودکی میرویم؛ شاید یک بار دیگر بتوانیم لحظاتی از بچگی را ببینیم!
سرمایه تعیش، همت بود، نه مکنت
بس خرجها که کردیم از کیسه های خالی
هوش مصنوعی: زندگی خوب و خوش از تلاش و اراده به دست میآید، نه از wealth و دارایی. ما برای رسیدن به خواستههایمان هزینههای زیادی صرف کردهایم، حتی زمانی که منابع مالی زیادی نداشتیم.
بر باد اگر رود دین، از سود زر چه نقصان؟
نبود زیان درین عهد، غیر از زیان مالی
هوش مصنوعی: اگر دین هم بر باد برود، چه اهمیتی دارد که به خاطر پول کمبودی احساس کنیم؟ در این زمانه، تنها ضرر حقیقی، ضرر مالی است.
تاکی نهی ز غفلت، سر بر سر این جهان را
از سر ببین چه سرها واکرده این نهالی
هوش مصنوعی: تا وقتی که از غفلت بیدار نشوی، نگاهی به این دنیا بینداز و ببین که چه سرهایی از خواب بیدار شدهاند و درخت زندگی چطور شکفتن آغاز کرده است.
از بهر طاق ایوان، صد طاق دل شکسته
پر همچو طاق کسری، افتاده است خالی
هوش مصنوعی: برای زیبایی طاق ایوان، صد دل شکسته وجود دارد که مانند طاق کسری، خالی و بدون زندگی است.
فرداست صر صر مرگ، برچیده این بساطت
هر چند پا فشاری ای دل چو سنگ قالی
هوش مصنوعی: فردا باد سرد مرگ میوزد و این زندگی و خوشیها را برمیچیند. هرچند که دل تو مثل سنگ در این دنیا مقاومت کند.
نبود حریر اگر فرش، افتادگی طلب کن
نبود بلند اگر قصر، همت بدار عالی
هوش مصنوعی: اگر فرش از حریر نباشد، پس باید برای افتادگی و سادهزیستی تلاش کرد. همچنین، اگر قصر بلند و باشکوهی نیست، باید همت و تلاش را برای رسیدن به عالیترین اهداف به کار بست.
باشی اگر ملایم، با طبعها، دهندت
جا در دل و زبانها، چون شعرهای حالی
هوش مصنوعی: اگر با نرمی و لطافت در کنار دیگران باشی، میتوانی در دلها و زبانها جایگاهی ویژه پیدا کنی، همانطور که اشعار زیبا در دلها جا میگیرند.
از خود نمیفشاند زآن خواجه گرد خست
ترسد مباد آن هم باشد زیان مالی
هوش مصنوعی: حافظ در این بیت به این نکته اشاره میکند که انسانها معمولاً از دست دادن یا زیان مالی میترسند و به همین دلیل از صرف کردن و بخشش خودداری میکنند. او به نوعی هشدار میدهد که اگر انسان به خاطر ترس از زیان مالی، از بخشش و انفاق بترسد، ممکن است در واقع به خود آسیب بزند. در حقیقت، او میخواهد بگوید که ترس از ضرر نباید مانع از محبت و generosity شود.
در عهد ما، حرامست از بسکه رسم دادن
یاران دگر نخواهند، از یکدگر حلالی
هوش مصنوعی: در زمانه ما، به اندازهای که روابط میان دوستان تغییر کرده و دوستان جدیدی نمیخواهند، دیگر کمک و حمایت از یکدیگر ممنوع شده است.
از بسکه گشته دادن، مکروه طبع مردم
باشد حرام از هم خواهند اگر حلالی
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه مردم به دریافت و بخشش عادت کردهاند، حس ناپسندی نسبت به آنها پیدا شده است. اگر چیزی هم حلال باشد، باز هم ممکن است از همدیگر فاصله بگیرند.
از بس غرور دیدم ز اهل کمال، ترسم
مغرور گردم آخر، من هم به بیکمالی
هوش مصنوعی: به خاطر دیدن غرور زیاد در افراد برجسته، نگرانم که آخر کار من هم به این غرور دچار شوم و به بیکمالی بیفتم.
گردیده پای تاسر پر از خیال جانان
واعظ نکرده بیجا شهرت بخوش خیالی
هوش مصنوعی: دل من پر از خیال و آرزوی محبوب است و واعظ نیز بیدلیل به خوش خیالیها شهرت داده است.