گنجور

شمارهٔ ۶۰۰

با این دو روزه عمر، با این حرص پیشگی
ای وای اگر حیات تو بودی همیشگی
شد کوه بیستون گنه من، ولی ز شرم
دارم ز سر بپیشی خود، چشم تیشگی
زین آتش فغان که کنند از تو شیشه ها
در طالع تو دیده ام ای سنگ شیشگی
خورده است بسکه سنگ جفا، شاخم از ثمر
گردن کشد چو بید موله بریشگی
شیرم، گه مصاف عدم،لیک ناله سان
یک نی تواندم کند، از ضعف بیشگی
آمد چو وقت رفتن، ازین باغ غم فزا
بر پای نخل عمر کند آب تیشگی
نازد بتاج دولت ده روزه شاه اگر
تاجیست گاهگاهی، ماهم همیشگی
در ساز و برگ بی ثمران پا فشردنت
نخل حیات را، کند ای خواجه ریشگی
گر هست دست خصم و گریبان من، ولی
دست منست و، دامن اخلاص پیشگی
واعظ بدست بخل، شود زود زر تلف
بسپر بدست جود، که گردد همیشگی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با این دو روزه عمر، با این حرص پیشگی
ای وای اگر حیات تو بودی همیشگی
هوش مصنوعی: با این دو روز عمر و با این تلاش و طمعی که داری، وای از اینکه اگر زندگی‌ات همیشه ادامه داشت.
شد کوه بیستون گنه من، ولی ز شرم
دارم ز سر بپیشی خود، چشم تیشگی
هوش مصنوعی: کوه بیستون به خاطر گناه من سر به پایین آورده است، اما من از شرم نمی‌توانم به چشمان خود نگاه کنم.
زین آتش فغان که کنند از تو شیشه ها
در طالع تو دیده ام ای سنگ شیشگی
هوش مصنوعی: از این فریاد و ناله‌های آتشین که باعث می‌شود شیشه‌ها از تو فروریخته شوند، در آینده‌ات، ای سنگی مانند شیشه، به تو نگاه کرده‌ام.
خورده است بسکه سنگ جفا، شاخم از ثمر
گردن کشد چو بید موله بریشگی
هوش مصنوعی: به دلیل ظلم و سختی‌های زیادی که تحمل کرده‌ام، حالا حالتی سرسخت و مقاوم پیدا کرده‌ام، مثل درختی که با همه‌ی این مشکلات سرش را بالا نگه داشته و در برابر مشکلات ایستادگی می‌کند.
شیرم، گه مصاف عدم،لیک ناله سان
یک نی تواندم کند، از ضعف بیشگی
هوش مصنوعی: من مانند شیری هستم که در برابر نیستی قرار دارم، اما از ضعف زیادی که دارم، می‌توانم مانند نی ناله کنم.
آمد چو وقت رفتن، ازین باغ غم فزا
بر پای نخل عمر کند آب تیشگی
هوش مصنوعی: زمان رفتن فرا رسید و او با دلی پر از غم از این باغ جدا شد، گویی که آب تلخی بر درخت عمرش می‌ریزد.
نازد بتاج دولت ده روزه شاه اگر
تاجیست گاهگاهی، ماهم همیشگی
هوش مصنوعی: اگر شاه به خاطر تاج و سلطنتش به خود ببالد، باید بداند که این مقام و قدرت موقتی است، در حالی که محبوبیت و زیبایی من همیشه وجود دارد و پایدار است.
در ساز و برگ بی ثمران پا فشردنت
نخل حیات را، کند ای خواجه ریشگی
هوش مصنوعی: در تلاش و زحمت بی نتیجه برای پیشرفت، به زندگی خود سپس نخل حیات را، به یک قدمت بی فایده نزدیک می‌شوی، ای بزرگوار.
گر هست دست خصم و گریبان من، ولی
دست منست و، دامن اخلاص پیشگی
هوش مصنوعی: اگرچه دشمنان به من نزدیکند و به من دسترسی دارند، اما من دست خود را به دامن اخلاص و صداقت می‌زنم.
واعظ بدست بخل، شود زود زر تلف
بسپر بدست جود، که گردد همیشگی
هوش مصنوعی: اگر سخنران به خاطر خساست، زود از مالش صرفنظر کند، آن مال هدر می‌رود. اما اگر دست بخشش را بگشاید، دارایی‌اش همواره باقی خواهد ماند.