گنجور

شمارهٔ ۴۴۳

کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع
که گشته اند بدنیا، ز ترک آن قانع؟!
زدست طعنه مجنون، چه سان رهد عقل؟!
که شد بسقف گل، از سقف آسمان قانع
خورد بنانخورش عزت قناعت نان
کسی که گشته ز دنیا به نیم نان قانع
بصدر خانه ء دلها همیشه جا دارد
شود ز صدر کسی گر بآستان قانع
بجامه چرکنی جسم بایدش تن داد
هر آنکسی که ز جانان شود بجان قانع
سخن چو از دو زبانی رود نکوتر پیش
قلم نگشته از آن رو بیک زبان قانع
هزار تیر ملامت خریده بر دل ریش
مصاف دیده نگردیده بیک کمان قانع!
دگر چگونه کند دعوی خرد واعظ
که گشته است ز صحرا بخان و مان قانع؟!

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی ز خلق نباشد، چو خسروان قانع
که گشته اند بدنیا، ز ترک آن قانع؟!
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند پادشاهان دنیادیده راضی و قانع نیست، زیرا آن‌ها با دل‌تانبیه و نازپرورده شدن از دنیای مادی فاصله می‌گیرند.
زدست طعنه مجنون، چه سان رهد عقل؟!
که شد بسقف گل، از سقف آسمان قانع
هوش مصنوعی: اگر مجنون به من طعنه بزند، عقل من چگونه می‌تواند رهایی یابد؟ چون او از آنچه که در بالای آسمان است، قانع شده و به سادگی به سقف گل رضایت داده است.
خورد بنانخورش عزت قناعت نان
کسی که گشته ز دنیا به نیم نان قانع
هوش مصنوعی: کسی که به زندگی با اندازه کمی نان راضی است و از دنیا چیز زیادی نمی‌خواهد، به راستی که دارای مقام و ارزش بزرگی است.
بصدر خانه ء دلها همیشه جا دارد
شود ز صدر کسی گر بآستان قانع
هوش مصنوعی: در خانه دل‌ها همیشه جایی وجود دارد، اگر کسی در برابر درگاه نیاز، قناعت کند و humble باشد، می‌تواند به مقام والایی دست یابد.
بجامه چرکنی جسم بایدش تن داد
هر آنکسی که ز جانان شود بجان قانع
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق معشوق راضی و قانع است، باید به سختی‌های زندگی و مشکلات جسمانی تن دهد. در واقع، اگر کسی به عشق واقعی دست یابد، باید بتواند با دشواری‌ها و ناملایمات زندگی کنار بیاید.
سخن چو از دو زبانی رود نکوتر پیش
قلم نگشته از آن رو بیک زبان قانع
هوش مصنوعی: زمانی که صحبت از دو زبان بیاید، سخن بهتر و دلنشین‌تر خواهد بود. اما اگر از قلم استفاده شود و اگر فقط به یک زبان اکتفا کنیم، نتیجه کمتری به دست می‌آید.
هزار تیر ملامت خریده بر دل ریش
مصاف دیده نگردیده بیک کمان قانع!
هوش مصنوعی: دل زخم‌خورده‌ام با هزار تیر انتقاد و ملامت پر شده، اما زود تسلیم نمی‌شوم و نمی‌خواهم به یک کمان بسنده کنم.
دگر چگونه کند دعوی خرد واعظ
که گشته است ز صحرا بخان و مان قانع؟!
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند واعظ که از دشت به خانه ما آمده، ادعای دانایی و خرد کند وقتی که ما راضی و قانع هستیم؟