گنجور

شمارهٔ ۴۳۸

باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ
طبع کجت از آن نشود آشنای وعظ
از بس ترا دماغ پر از باد نخوتست
در سر نگنجدت که نشینی به پای وعظ
حق هست با تو،نشنوی ار حرف حق ز من
گوشت گرفته پنبه غفلت بجای وعظ
چشم دلت چو از پی زینت دود مدام
در گوش جان بکش گهر پر بهای وعظ
از وی مساز ای دل بیمار، روترش
تلخ است در مذاق ترا گر دوای وعظ
برچین ز خار هر سخنی دامن و بچین
گلهای فیض از چمن دلگشای وعظ
کند است در ملاحظه آخرت نظر
در چشم دل چرا نکشی توتیای وعظ؟!
کر شد ز قیل و قال جهان، گوش هوش تو
گوشی دگر بجوی دلا از برای وعظ
برده است غول طول أمل، خوش ترا از راه
راهی بحق بجوی دلا از برای وعظ
ای آب روی ریخته، آبی برو بزن
از چشمه سار آینه حق نمای وعظ
از زنگ دلخور گنهش، میدهد جلا
گر دل دهی به صیقل غفلت زدای وعظ
چند از غرور مال چنین گم شوی بخود؟!
میکن سراغ خویش، ز بانگ رسای وعظ!
در گوش دل خموشی لب بستگان خاک
نبود به جز کلام هدایت فزای وعظ
واعظ جوی سفید نشد دل ترا، همین
ریشی سفید کردی در آسیای وعظ!

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باشد بحرف راست چو دایم بنای وعظ
طبع کجت از آن نشود آشنای وعظ
هوش مصنوعی: اگر همیشه به حقایق و سخن‌های درست پایبند باشی، طبع منحرف تو از عِظت و نصیحت آشنا نخواهد شد.
از بس ترا دماغ پر از باد نخوتست
در سر نگنجدت که نشینی به پای وعظ
هوش مصنوعی: سرخود را پر از خودبزرگ‌بینی کرده‌ای که حتی نمی‌توانی به پای نصیحت بنشینی.
حق هست با تو،نشنوی ار حرف حق ز من
گوشت گرفته پنبه غفلت بجای وعظ
هوش مصنوعی: حق با توست، اما اگر گوش به حرف‌های حق ندهی، مانند کسی هستی که در گوشش پنبه گذاشته و بی‌خبر از نصیحت و پند است.
چشم دلت چو از پی زینت دود مدام
در گوش جان بکش گهر پر بهای وعظ
هوش مصنوعی: چشم دل تو زمانی که به جستجوی زیبایی می‌پردازد، همواره باید صدای طنین‌انداز نصیحت را در گوش جان خود بشنوی که مانند گوهری ارزشمند است.
از وی مساز ای دل بیمار، روترش
تلخ است در مذاق ترا گر دوای وعظ
هوش مصنوعی: ای دل بیمار، از او دوری کن، چرا که طعمش در دهان تو تلخ است، حتی اگر راه نجاتی در سخنرانی پیدا کنی.
برچین ز خار هر سخنی دامن و بچین
گلهای فیض از چمن دلگشای وعظ
هوش مصنوعی: از هر سخنی که خالی از نیکی و فایده است، پرهیز کن و تنها از معارف و نکات مثبت بهره برمیدار، تا از آنچه که دل را شاد می‌کند و به رشد و ترقی انسان کمک می‌کند، بهره‌مند شوی.
کند است در ملاحظه آخرت نظر
در چشم دل چرا نکشی توتیای وعظ؟!
هوش مصنوعی: نگاهی به آخرت و زندگی جاویدان داشته باش، چرا باید به گفته‌های دیگران که به تو نصیحت می‌کنند، بی‌اعتنا باشی؟
کر شد ز قیل و قال جهان، گوش هوش تو
گوشی دگر بجوی دلا از برای وعظ
هوش مصنوعی: گوش‌ات از سر و صدای دنیا کر شده است، بنابراین به جای گوش سپردن به حرف‌ها و گفت‌وگوها، به دنبال درکی جدید و معنای عمیق‌تر باش، ای دل، و برای راهنمایی و نصیحت به چیزهای دیگری توجه کن.
برده است غول طول أمل، خوش ترا از راه
راهی بحق بجوی دلا از برای وعظ
هوش مصنوعی: غول آرزوها تو را به خود مشغول کرده است، ای دل، از راه راست به حقیقت بیندیش و به جستجوی نصیحت بپرداز.
ای آب روی ریخته، آبی برو بزن
از چشمه سار آینه حق نمای وعظ
هوش مصنوعی: ای آب، که در زمین پراکنده‌ای، به سمت چشمه برو و آب را به تصویر بنشان، تا حقیقت را در آینه‌ی نصیحت نمایان کنی.
از زنگ دلخور گنهش، میدهد جلا
گر دل دهی به صیقل غفلت زدای وعظ
هوش مصنوعی: اگر دل را از آلودگی‌های گناه پاک کنی، درخشندگی پیدا می‌کند. پس اگر گوش جان را به نصیحتی که غفلت را از بین می‌برد بسپاری، دل را جلا می‌دهی.
چند از غرور مال چنین گم شوی بخود؟!
میکن سراغ خویش، ز بانگ رسای وعظ!
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر از خودت غافل می‌شوی به خاطر تکبر و ثروت؟! به خودت بیا و با صدای رسا و پندآموزی که در اطرافت هست، به یاد خودت بیفت.
در گوش دل خموشی لب بستگان خاک
نبود به جز کلام هدایت فزای وعظ
هوش مصنوعی: در دل خاموش کسانی که به خاک پیوسته‌اند، جز سخن آموزنده و راهنمایی عالمانه وجود ندارد.
واعظ جوی سفید نشد دل ترا، همین
ریشی سفید کردی در آسیای وعظ!
هوش مصنوعی: واعظی که همیشه در حال نصیحت و اندرز دادن است، چرا دل تو پاک و سفید نشده است؟ تنها به خاطر اینکه ریش سفید کردی و بیشتر به وعظ مشغول هستی!