گنجور

شمارهٔ ۴۳

دولتی نیست به از تیغ تو بیباک مرا
سرنوشتی نبود جز خم فتراک مرا
آنچنان گشته ام از ضعف، که بعد از مردن
رستن سبزه،برون آورد از خاک مرا
هر نفس آب حیاتی کشم از تیغ کسی
به رخ دل در فیضی است ز هر چاک مرا
نه چنان بر سر کوی تو ز خود گم گشتم
که به غربال توان یافت از آن خاک مرا
بسکه کوتاه بود روز وصالش واعظ
ترسم از جیب به دامن نرسد چاک مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دولتی نیست به از تیغ تو بیباک مرا
سرنوشتی نبود جز خم فتراک مرا
هوش مصنوعی: هیچ حکومتی بهتر از نیروی شجاع تو وجود ندارد و سرنوشت من جز با سر خم کردن در برابر تو رقم نخورده است.
آنچنان گشته ام از ضعف، که بعد از مردن
رستن سبزه،برون آورد از خاک مرا
هوش مصنوعی: من به قدری ضعیف و ناتوان شده‌ام که حتی پس از مرگم، سبزه‌ای از خاک بیرون می‌آید و مرا بازمی‌دارد.
هر نفس آب حیاتی کشم از تیغ کسی
به رخ دل در فیضی است ز هر چاک مرا
هوش مصنوعی: من هر دم از تیغ کسی که به دل من نشسته، آب حیات می‌نوشم؛ این نعمت و فیضی است که از هر زخم و چاک در دل من می‌رسد.
نه چنان بر سر کوی تو ز خود گم گشتم
که به غربال توان یافت از آن خاک مرا
هوش مصنوعی: من آن‌قدر در کوی تو حیران و سرگردان نشده‌ام که نتوان در میان خاک آن، مرا پیدا کرد.
بسکه کوتاه بود روز وصالش واعظ
ترسم از جیب به دامن نرسد چاک مرا
هوش مصنوعی: روز وصال او چنان کوتاه بود که نگرانم مبادا واعظ از جیب خود به دامن من نرسد، یعنی نتواند کمکی به من کند یا من را یاری دهد.