شمارهٔ ۴۱
زان لعل لب سخن شده رنگین ز بس مرا
در سینه چون خراش نماید نفس مرا
صید غزال فرصتم از دست رفت، حیف!
طول امل کشیده چو سگ در مرس مرا!
گمگشتگی به منزل مقصد، رهیست راست
شد غول ره، بلندی بانگ جرس مرا
خوانا، خط غبار منست از بیاض مو
باشد کتاب موعظه آیینه بس مرا
واعظ ز پای قوت و، از دست کار رفت
از سر همان نرفت هوا و هوس مرا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زان لعل لب سخن شده رنگین ز بس مرا
در سینه چون خراش نماید نفس مرا
هوش مصنوعی: آن لعل لبها که لبهای زیبا و خوش رنگی هستند، به خاطر صحبتها و ایما و اشارههایم، به شدت در سینهام اثر گذاشته و مرا آزار میدهند.
صید غزال فرصتم از دست رفت، حیف!
طول امل کشیده چو سگ در مرس مرا!
هوش مصنوعی: فرصت شکار غزال را از دست دادم، افسوس! امید و آرزوهایم مانند سگی که در تله گرفتار شده، به تأخیر افتاده و کش آمده است.
گمگشتگی به منزل مقصد، رهیست راست
شد غول ره، بلندی بانگ جرس مرا
هوش مصنوعی: این شعر به احساس گمگشتگی در مسیر رسیدن به هدف اشاره دارد. گوینده میگوید که در حالی که در جستجوی مقصد خود است، راهی که در پیش گرفته به نظر میرسد سخت و پرچالش است. او با صدای جرس، که نماد حرکتی به سوی هدف است، مواجه میشود و این صدا به او کمک میکند تا در مسیری مستقیم و مؤثر حرکت کند. این احساس و تصویر به ما نشان میدهد که هرچند مسیر دشوار باشد، نشانهها و صداهایی هستند که راه را روشن میکنند.
خوانا، خط غبار منست از بیاض مو
باشد کتاب موعظه آیینه بس مرا
هوش مصنوعی: کتاب من، خطی از غبار است که بر روی موهای سفید نوشته شده. این کتاب، موعظههایی است که برای من مانند آیینهای عمل میکند.
واعظ ز پای قوت و، از دست کار رفت
از سر همان نرفت هوا و هوس مرا
هوش مصنوعی: وعظکننده به من گفت که از قدرت و دانش زمینگیر شدهام، اما من نتوانستم شهوات و خواستههایم را ترک کنم.

واعظ قزوینی