گنجور

شمارهٔ ۴۰

در نظر دایم گرآن زلف دو تا باید مرا
ریزش اشک زمین سایی رسا باید مرا
بسکه هر عضوم ز ضعف تن به راهی میرود
چون قفس از هر جهت چندین عصا باید مرا
هر سر مویی ازو دستیست دامنگیر چشم
دیده یی از بهر هر عضوش جدا باید مرا
چشم بستن از دو عالم، دیده را بینش فزاست
از غبار دیده خود توتیا باید مرا
آنچه من در راه او کردم، بسان گرد باد
خلعت از خاک درش سر تا به پا باید مرا
گر تنم واعظ ز هجرش خرج کاهیدن شود
روز وصلش جانی از بهر فدا باید مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در نظر دایم گرآن زلف دو تا باید مرا
ریزش اشک زمین سایی رسا باید مرا
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی همیشه به خاطر آن زلف‌های دوگانه در ذهنت باشد، پس باید مثل باران اشک بریزی و غم و اندوه خود را به صورت وسیع و محتوای رسایی ابراز کنی.
بسکه هر عضوم ز ضعف تن به راهی میرود
چون قفس از هر جهت چندین عصا باید مرا
هوش مصنوعی: به دلیل ضعف بدنم، هر کدام از اعضای من به طور جداگانه در مسیری می‌رود. مثل اینکه از همه جا محاصره شده‌ام و به چندین عصا نیاز دارم تا حمایت شوم.
هر سر مویی ازو دستیست دامنگیر چشم
دیده یی از بهر هر عضوش جدا باید مرا
هوش مصنوعی: هر رشته موی او، دامی است که من را گرفتار می‌کند؛ و برای هر جزیی از وجودش، چشم من باید جدا از هم به آن توجه کند.
چشم بستن از دو عالم، دیده را بینش فزاست
از غبار دیده خود توتیا باید مرا
هوش مصنوعی: اگر از دو جهان چشم بپوشی، بصیرت و دیدگانت بیشتر می‌شود. برای رفع کدورت‌ها و آلودگی‌های دید خود، نیاز به توتیا (دارویی برای پاک کردن چشم) دارم.
آنچه من در راه او کردم، بسان گرد باد
خلعت از خاک درش سر تا به پا باید مرا
هوش مصنوعی: آنچه من برای او انجام دادم، باید همچون گردبادی باشد که لباس‌هایش را از خاک در بر می‌کشد و همه‌جا را در بر می‌گیرد.
گر تنم واعظ ز هجرش خرج کاهیدن شود
روز وصلش جانی از بهر فدا باید مرا
هوش مصنوعی: اگر از دوری او بدنم تحمل زجر و درد کند، در روز وصال او باید جانم را فدای او کنم.