شمارهٔ ۳۱
مدان یک دم روا ای خواجه در دادن توقف را
که تا استاده یی، مرگ از کفت گیرد تصرف را
در اقلیم قناعت، زین سبب تنگی نمی باشد
که بیرون کرده اند از شهر درویشان تکلف را
بقدر لب گزیدن، صرفه کن از زندگی وقتی
مکن تنگ از هجوم معصیت جای تأسف را
جهانی زور نتواند حریف ناتوانی شد
دل زاری گرفت از دست شهری درد یوسف را!
دمی غافل نگردد یادش از یادم، چه بودی گر
زیاد خود گرفتی یاد آیین تلطف را!
نگنجد در سرای آفرینش بهتری دیگر
به خاطر از فضولی ره دهد واعظ تصرف را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مدان یک دم روا ای خواجه در دادن توقف را
که تا استاده یی، مرگ از کفت گیرد تصرف را
هوش مصنوعی: ای آقا، لحظهای هم در جا نزن و تعلل نکن، زیرا وقتی که تو ایستادهای، مرگ میتواند از تو فرصت را بگیرد و دسترسیاش را از تو بستاند.
در اقلیم قناعت، زین سبب تنگی نمی باشد
که بیرون کرده اند از شهر درویشان تکلف را
هوش مصنوعی: در سرزمین قناعت، اینگونه نیست که به خاطر نداشتن امکانات احساس تنگدستی کنیم، بلکه با دوری از هرگونه زحمت و تکلف، به زندگی ساده خود ادامه میدهیم.
بقدر لب گزیدن، صرفه کن از زندگی وقتی
مکن تنگ از هجوم معصیت جای تأسف را
هوش مصنوعی: به اندازهای که میتوانی از زندگی لذت ببر، اما از ارتکاب گناه خودداری کن و نگذار حسرت و تأسف بر تو حاکم شود.
جهانی زور نتواند حریف ناتوانی شد
دل زاری گرفت از دست شهری درد یوسف را!
هوش مصنوعی: در دنیای پرهیاهو، هیچ قدرتی نمیتواند به زور بر ناتوانی غلبه کند. دل غمگین و زجرکشیده از دست یوسف، همانند شهری پر از درد و رنج نشسته است.
دمی غافل نگردد یادش از یادم، چه بودی گر
زیاد خود گرفتی یاد آیین تلطف را!
هوش مصنوعی: هرگز یاد تو از خاطرم نمیرود، چه میشد اگر بیشتر به یاد خوبیها و رفتارهای لطیف میبودم؟
نگنجد در سرای آفرینش بهتری دیگر
به خاطر از فضولی ره دهد واعظ تصرف را
هوش مصنوعی: در دنیای آفرینش، هیچ چیز برتر و بهتر از عشق و محبت نمیتواند وجود داشته باشد؛ بنابراین، هر گونه کنجکاوی و فضولی در این موضوع، مانع از درک عمیق و واقعی آن میشود.