شمارهٔ ۲۴
نوروز گشت و هر رگ ابری بهار را
دست نوازشیست بسر روزگار را
از بسکه داده باد صبا برگ گل بآب
هر موج گشته شاخ گلی جویبار را
تا جای واکنند کنون بهر گل زدن
از سر نهند اهل غرور اعتبار را
سودای داغ لاله اش از بس به سر زده است
زنجیر کرده اند ز رگ کوهسار را
هر سو گل پیاده به سیلاب آب و رنگ
نبود عجب ز پای درآرد سوار را
بالیده بسکه غنچه ز فیض هوا بخود
در تن نهفته چون دم زنبور خار را
بسیار چیده اند بخود رنگ و بوی گل
کو بی حمیتی که برد نام یار را؟
نزدیک شد که واشودش دل ز نوبهار
واعظ ز دور دیده غم روزگار را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوروز گشت و هر رگ ابری بهار را
دست نوازشیست بسر روزگار را
هوش مصنوعی: نوروز فرارسید و درختان و طبیعت با لطافتی که از باران و شکوفهها دارند به استقبال بهار رفتند، و این زیبایی، خود نوعی نوازش و محبت به روزگار است.
از بسکه داده باد صبا برگ گل بآب
هر موج گشته شاخ گلی جویبار را
هوش مصنوعی: به دلیل وزش ملایم باد صبا، برگهای گل به درون آب روان افتاده و به همین خاطر شاخ و برگ گلها در جویبار شکل گرفته است.
تا جای واکنند کنون بهر گل زدن
از سر نهند اهل غرور اعتبار را
هوش مصنوعی: اکنون برای زیبایی و گلافشانی، افراد مغرور اعتبار خود را به کناری میگذارند.
سودای داغ لاله اش از بس به سر زده است
زنجیر کرده اند ز رگ کوهسار را
هوش مصنوعی: شور و عشق عمیق او آنچنان در دلش غلیان کرده که گویی زنجیری بر رگهای کوهها بستهاند.
هر سو گل پیاده به سیلاب آب و رنگ
نبود عجب ز پای درآرد سوار را
هوش مصنوعی: در هر جا که گلها در آب و رنگ جاری باشند، جای تعجبی نیست اگر سوار از روی آن پایین بیفتد.
بالیده بسکه غنچه ز فیض هوا بخود
در تن نهفته چون دم زنبور خار را
هوش مصنوعی: غنچهای که به لطف و برکت هوا رشد کرده، به قدری پرورش یافته که مانند نیش زنبور، درون خود زیبایی و رازهای پنهانی دارد.
بسیار چیده اند بخود رنگ و بوی گل
کو بی حمیتی که برد نام یار را؟
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم برای خود ظاهری زیبا و معطر درست کردهاند، اما هیچکس بیشرم نیست که نام محبوبش را بر زبان بیاورد.
نزدیک شد که واشودش دل ز نوبهار
واعظ ز دور دیده غم روزگار را
هوش مصنوعی: به زودی دلش از خوشی بهاری شاد میشود و واعظ نیز از دور غم روزگار را میبیند.