گنجور

شمارهٔ ۱۵

ریش سازد ز نزاکت گل رخسار ترا
گر خلد خار به پا طالب دیدار ترا
فرصت چشم گشودن به نگاهی ندهد
کس چو حیرت نکشد غیرت رخسار ترا
مگذر از خاک من ای شوخ که نتوان دیدن
در کف جلوه گری دامن رفتار ترا
تا ببالی بخود از خوبی خود در کار است
دامن آینه یی آتش رخسار ترا
گر چو خورشید رسد بر فلکم سر ندهم
بدو صد بال هما سایه دیوار ترا
واعظ ما نه ز خود این همه شیرین سخن است
دیده دلچسبی شیرینی گفتار ترا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ریش سازد ز نزاکت گل رخسار ترا
گر خلد خار به پا طالب دیدار ترا
هوش مصنوعی: اگر زیبایی‌های تو را نگاه کنم، گل‌ها در مقابل چهره‌ات شرمنده می‌شوند، حتی اگر در بهشت هم خارها به پای تو بیفتند و منتظر دیدار تو باشند.
فرصت چشم گشودن به نگاهی ندهد
کس چو حیرت نکشد غیرت رخسار ترا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس فرصتی برای نگاه کردن به چشمان تو نمی‌دهد، چون وقتی دیگران به زیبایی تو خیره می‌شوند، شگفت‌زده می‌شوند و نمی‌توانند خود را کنترل کنند.
مگذر از خاک من ای شوخ که نتوان دیدن
در کف جلوه گری دامن رفتار ترا
هوش مصنوعی: از کنار من نگذرو ای عزیز، زیرا نمی‌توانم زیبایی و جلوه‌گریت را در وجود خودم تحمل کنم.
تا ببالی بخود از خوبی خود در کار است
دامن آینه یی آتش رخسار ترا
هوش مصنوعی: برای نشان دادن زیبایی و خوبی خود، باید خود را به بهترین شکل بپوشانی. آنگاه که آینه دلت را روشن و گرم نگه‌داری، زیبایی و آتش چهره‌ات نمایان خواهد شد.
گر چو خورشید رسد بر فلکم سر ندهم
بدو صد بال هما سایه دیوار ترا
هوش مصنوعی: اگر به روشنایی و عظمت خورشید برسم، هرگز نمی‌گذارم که سایه‌ام روی دیوار تو بیفتد.
واعظ ما نه ز خود این همه شیرین سخن است
دیده دلچسبی شیرینی گفتار ترا
هوش مصنوعی: واعظ ما به خاطر خودش این همه صحبت‌های شیرین و دلنشین نمی‌کند؛ بلکه به خاطر زیبایی و جذابیت کلام توست که این‌گونه سخن می‌گوید.

حاشیه ها

1403/11/17 13:02
رضا از کرمان

 سلام  

مصرع دوم اشکال وزنی دارد