گنجور

شمارهٔ ۱۲۰

کجا عاقل بهستی دل نهاده است
که ما خاکیم و، دوران گردباد است
چنین گر می شود اوقات ما صرف
به ما این زندگانی هم زیاد است
بیابی از تواضع هر چه خواهی
که خاک پا شدن خاک مراد است
کشد تیغ زبان طعن بر خویش
جگر داری که با خود در جهاد است
رسیدن تیغ را در دم بمقصد
ز دوری از رفیق کج نهاد است
خموشی عالم امن و امانست
سخن چون در میان آمد، فساد است
ز بس سرگشتگی پیچیده با ما
نسیم گلشن ما، گردباد است
بخود گر دوستی، دشمن میندوز
که کم صد دوست، یک دشمن زیاد است
بود خرج زبان از کیسه دل
قلم را روسفیدی از مدادست
نباشد مشتری جنس هنر را
گران قیمت چو شد کالا، کساد است
نفهمد گر کسی، نقص سخن نیست
چه غم خط را، کسی گر بیسواد است؟
چو وا شد غنچه، خواند در کتابش
که آخر بستگیها را گشاد است
به یکتایی، شوی ممتاز از خلق
کجا یک از عددها در عداد است
بود هرچند حق، کم گوی واعظ
که کم قدر تو از حرف زیاد است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجا عاقل بهستی دل نهاده است
که ما خاکیم و، دوران گردباد است
هوش مصنوعی: کجا انسان باهوش و خردمندی دل و احساسش را به چیزی گذاشته که ما فقط خاک هستیم و زمان همچون گردبادی در حال چرخش و تغییر است؟
چنین گر می شود اوقات ما صرف
به ما این زندگانی هم زیاد است
هوش مصنوعی: اگر روزگار ما به این صورت بگذرد و مشغولیت‌هایمان این‌گونه باشد، همین زندگی هم بر ما بسیار است.
بیابی از تواضع هر چه خواهی
که خاک پا شدن خاک مراد است
هوش مصنوعی: اگر از تواضع چیزی بخواهی، بدان که فرود آمدن و خاک‌پا شدن به معنای رسیدن به هدف و آرزوهایت است.
کشد تیغ زبان طعن بر خویش
جگر داری که با خود در جهاد است
هوش مصنوعی: کسی که توانایی نقد و انتقاد از خود را دارد، مانند سربازانی است که با چنگال زبان خویش به خود می‌تازند و در درون خود در مبارزه‌اند. این شخص در واقع به جستجوی حقیقت و بهبود خود مشغول است.
رسیدن تیغ را در دم بمقصد
ز دوری از رفیق کج نهاد است
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به هدفش می‌رسد، از دوری و جدایی از دوستان و عزیزانش رنج می‌برد و این موضوع بر شدت احساساتش تاثیر می‌گذارد. در واقع، در نگاه به سمت هدف، ممکن است از مسیر درست منحرف شود.
خموشی عالم امن و امانست
سخن چون در میان آمد، فساد است
هوش مصنوعی: خاموشی عالم باعث امنیت و آرامش است، اما هنگامی که سخن به میان می‌آید، آسیب و فساد ایجاد می‌شود.
ز بس سرگشتگی پیچیده با ما
نسیم گلشن ما، گردباد است
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌نظمی و سرگردانی‌ای که در زندگی‌ام وجود دارد، گویی نسیم خوشایند و آرامش‌بخش گلستان ما به گردبادی تبدیل شده است.
بخود گر دوستی، دشمن میندوز
که کم صد دوست، یک دشمن زیاد است
هوش مصنوعی: اگر با خودت دوست باشی، دشمنی خلق نکن. زیرا یک دشمن بسیار بیشتر از صد دوستی می‌تواند ضرر برساند.
بود خرج زبان از کیسه دل
قلم را روسفیدی از مدادست
هوش مصنوعی: هزینه صحبت کردن از احساسات واقعی دل پرداخت می‌شود و در این میان، قلم به وسیله مداد، موجب قضاوتی مثبت از آن می‌گردد.
نباشد مشتری جنس هنر را
گران قیمت چو شد کالا، کساد است
هوش مصنوعی: وقتی که هنری کم ارزش می‌شود و تقاضا برای آن کاهش پیدا می‌کند، قیمتی که بر آن گذاشته می‌شود، دیگر به چشم نمی‌آید و به این ترتیب فروش و استقبال از آن کم می‌شود.
نفهمد گر کسی، نقص سخن نیست
چه غم خط را، کسی گر بیسواد است؟
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند حرف را درک کند، اشکالی ندارد؛ چرا که نادانی او سبب می‌شود که خط و نوشته به او منتقل نشود.
چو وا شد غنچه، خواند در کتابش
که آخر بستگیها را گشاد است
هوش مصنوعی: وقتی غنچه باز می‌شود، در کتاب زندگی‌اش می‌خواند که در پایان، همه محدودیت‌ها باز می‌شوند.
به یکتایی، شوی ممتاز از خلق
کجا یک از عددها در عداد است
هوش مصنوعی: اگر به یکتایی بپردازی و خود را از دیگران متمایز کنی، در آن صورت مانند یک عددی خواهی بود که در میان اعداد دیگر تنها و ویژه است.
بود هرچند حق، کم گوی واعظ
که کم قدر تو از حرف زیاد است
هوش مصنوعی: هرچند سخنان واعظ حق و درست است، اما به او کمتر بگویید؛ چرا که ارزش و مقام تو بیشتر از این است که با حرف‌های زیاد و بی‌اهمیت سنجیده شوی.