گنجور

شمارهٔ ۱۲۱

سر سبزی دل، به زهر درد است
روسرخی عشق، رنگ زرد است
چیزی که گرفته خاطر ما
از نعمت روزگار، درد است!
تا هست نفس، غبار غم هست
تا می وزد این نسیم، گرد است
گفتن سخن نگفتنی را
آواز شکست قدر مرد است
سهلست ز جان گذشتن امروز
هرکس گذرد ز مال مرد است
یکتا گهر محیط هستی است
واعظ آن کو ز جمله فرد است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر سبزی دل، به زهر درد است
روسرخی عشق، رنگ زرد است
هوش مصنوعی: دل شاداب و سرزنده اگرچه ظاهری زیبا دارد، اما زیر فشارهای عشق و دردها ممکن است به زردی و پژمردگی برسد.
چیزی که گرفته خاطر ما
از نعمت روزگار، درد است!
هوش مصنوعی: چیزی که باعث نگرانی و ناراحتی ما از نعمت‌های زندگی شده، درد و رنج است!
تا هست نفس، غبار غم هست
تا می وزد این نسیم، گرد است
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی هست، غم و اندوه نیز وجود دارد. هرگاه نسیمی می‌وزد، غبار این غم‌ها نیز به‌همراه آن می‌آید.
گفتن سخن نگفتنی را
آواز شکست قدر مرد است
هوش مصنوعی: بیان کردن موضوعاتی که به سختی قابل بیان هستند، نشان از قوت و قدرت شخصیت فرد دارد.
سهلست ز جان گذشتن امروز
هرکس گذرد ز مال مرد است
هوش مصنوعی: امروز گذشتن از جان کار سختی نیست، اما کسی که از مال و ثروت خود بگذرد، مردانگی واقعی را نشان می‌دهد.
یکتا گهر محیط هستی است
واعظ آن کو ز جمله فرد است
هوش مصنوعی: گوهری بی‌نظیر در دنیای هستی وجود دارد و آن کسی است که از میان همه افراد، خاص و منحصر به فرد است.