گنجور

شمارهٔ ۱۱۸

درا بخاطرم ای خرمی، که جا اینجاست
کجا روی چو غم دلستان ما اینجاست؟
ببزم یار، زخود هم نمیتوانم رفت
شکیب خسته دلان در فراق تا اینجاست
چرا ز عارض چون گل نقاب نگشایی
ترا گمان که مگر عقل و هوش ما اینجاست؟
کند شکست، ز هر استخوان من فریاد
به سوی درد که: سرکوچه بلا اینجاست
به کاینات دل خویش را یکی کردیم
بهر دلی که رود درد یار ما، اینجاست
زمانه با خم ابروی قامت پیران
بسوی خاک اشارت کند، که جا اینجاست
حواله اش ز در خود مکن به جای دگر
که خاک واعظ مسکین بینوا اینجاست!

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درا بخاطرم ای خرمی، که جا اینجاست
کجا روی چو غم دلستان ما اینجاست؟
هوش مصنوعی: ای شادی، به یاد داشته باش که اینجا مکانی است که تو باید در آن بمانی، چون غم دل ما همین‌جا است.
ببزم یار، زخود هم نمیتوانم رفت
شکیب خسته دلان در فراق تا اینجاست
هوش مصنوعی: در کنار محبوبم هستم، ولی از خودم نمی‌توانم دل بکنم. خستگی و بی‌تابی عاشقان در جدایی به این جا رسیده است.
چرا ز عارض چون گل نقاب نگشایی
ترا گمان که مگر عقل و هوش ما اینجاست؟
هوش مصنوعی: چرا از چهره‌ات مثل گل پرده‌برداری نمی‌کنی؟ آیا فکر می‌کنی که ما اینجا عقل و هوش نداریم؟
کند شکست، ز هر استخوان من فریاد
به سوی درد که: سرکوچه بلا اینجاست
هوش مصنوعی: هر استخوان من فریاد می‌زند و با هر شکستی که احساس می‌کنم، به درد اشاره می‌کند که: اینجاست جایی که مشکلات و رنج‌ها در کمین هستند.
به کاینات دل خویش را یکی کردیم
بهر دلی که رود درد یار ما، اینجاست
هوش مصنوعی: ما با تمام وجودمان به یک حقیقت پیوسته‌ایم و برای دل‌هایی که به درد یاری می‌خورد، اینجا حضور داریم.
زمانه با خم ابروی قامت پیران
بسوی خاک اشارت کند، که جا اینجاست
هوش مصنوعی: زمانه با نگاهی که به خم ابروی پیران دارد، به ما نشان می‌دهد که محل اصلی برای رفتن به خاک، همین‌جاست.
حواله اش ز در خود مکن به جای دگر
که خاک واعظ مسکین بینوا اینجاست!
هوش مصنوعی: به دیگری نده او را، که اینجا در عالم خاکی من، واعظ پر درد و ناتوانی وجود دارد.