گنجور

شمارهٔ ۱۰ - وصف بهار و ستایش خسرو جم قدر کامکار شاه عباس ثانی

بر سر ز ابر چتر و، بگلگون گل سوار
خوش میرسد بکوکبه سلطان نوبهار
از هر طرف جبینت گل میکشد نمو
دارد از آن بدست، گل افسار شاخسار
هر سو بدور باشد غم از رهگذر او
فوج شکوفه یی، بود از شاخ چوبدار
گویی ز جنگ لشکر دی بازگشته است
سرها ز ژاله بسته بفتراک، شاخسار
از بس نبرد کرده بخیل سپاه غم
خون لاله لاله میچکد از تیغ کوهسار
گردیده اند گرمی و سردی ز عدل او
باهم چو آب و آتش یاقوت سازگار
امروز بس که کار ترقی گرفته اوج
تا نخل روز قد کشد از فیض نوبهار
نزدیک شد که شب همه گردد بدل بروز
از بس بهار شست کدورت ز روزگار
مانند اخگری که در انگشت افگنند
از مهر روز فربه و، شب میشود نزار
آورد روزگار، ز بس رو بفربهی
از قرص آفتاب، حمل گشت دنبه دار
غم ها دگر بخانه دل پا نمی نهند
صحرا طلب شده است ز بس طبع روزگار
از سیر گل هوای گلستان شده است آب
از دیدن چمن شده چشم شکوفه چار
از بس تری، هوای چمن بحر اخضر است
هر سرو گشته ماهی این بحر بی کنار
بید مولهی شده، هر نخل در چمن
از بس که ریزد آب طراوت ز شاخسار
نبود عجب ز فیض هوا گر چو خط سبز
تار نگاه، ریشه دواند بروی یار
از بس بهار داده بهر خشک وتر نمو
تیر از کمان نجسته، رسد از پی شکار
از بس پر آب کرده هوا چوب خشک را
سوهان چوب سای از او گردد آبشار
از سرعت ترقی هر شاخ سرخ بید
گویی که برق میجهد از ابر سبزه زار
از بس که گرم نشو و نما گشته، همچو دیو
بر آسمان تنوره زنان میرود چنار
دارد هوا ز بس که رطوبت، عجب اگر
فریاد سیل باز نگردد ز کوهسار
چون دانه یی که سبزه سیراب می شود
از بس نمو کنند گره ها، شوند تار
از روزگار یافت ترقی هر آنچه بود
من نیز، کاش بودمی از اهل روزگار
از فیض نوبهار، عجب نیست بشکفد
از شاخ خامه مطلع دیگر شکوفه وار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر ز ابر چتر و، بگلگون گل سوار
خوش میرسد بکوکبه سلطان نوبهار
هوش مصنوعی: ابرها مانند چتر بزرگی بر فراز گل‌های رنگارنگ گسترده‌اند و طراوت و زیبایی به بهار نو می‌بخشند. به تازگی، این شکوفه‌ها به سمت مظهری از زیبایی و خوشبختی در طبیعت می‌روند.
از هر طرف جبینت گل میکشد نمو
دارد از آن بدست، گل افسار شاخسار
هوش مصنوعی: جبین تو از هر سو گل می‌روید و جلوه‌گری می‌کند، مانند گل‌های زیبا که از شاخه‌ها آویزان شده‌اند و هر کدام زیبایی خاصی دارند.
هر سو بدور باشد غم از رهگذر او
فوج شکوفه یی، بود از شاخ چوبدار
هوش مصنوعی: هر جا که او باشد، غم و اندوه دور می‌شود و به جای آن، از درختی که شکوفه دارد، گل‌های زیبا و فراوانی به وجود می‌آید.
گویی ز جنگ لشکر دی بازگشته است
سرها ز ژاله بسته بفتراک، شاخسار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که سرها مانند سرداران جنگی که از میدان نبرد به خانه برمی‌گردند، به حالت خواب و خواب‌آلودگی درآمده‌اند. باران یا شبنم صبحگاهی روی درختان و گیاهان نشسته و آن‌ها را شاداب کرده است.
از بس نبرد کرده بخیل سپاه غم
خون لاله لاله میچکد از تیغ کوهسار
هوش مصنوعی: به خاطر جنگ و نبردهای فراوان، غم و اندوه مانند خون لاله‌ها از شمشیر کوه‌ها جاری می‌شود.
گردیده اند گرمی و سردی ز عدل او
باهم چو آب و آتش یاقوت سازگار
هوش مصنوعی: گرمی و سردی که نشان‌دهنده‌ی احساسات و وضعیت‌های مختلف است، به سبب عدل او با هم ترکیب شده‌اند، به‌گونه‌ای که مثل آب و آتش در کنار هم وجود دارند و با هم سازگار هستند.
امروز بس که کار ترقی گرفته اوج
تا نخل روز قد کشد از فیض نوبهار
هوش مصنوعی: امروز به قدری پیشرفت و ترقی حاصل شده است که حتی درخت نخل نیز به خاطر نعمت بهار به اوج بلندی رسیده و قد راست کرده است.
نزدیک شد که شب همه گردد بدل بروز
از بس بهار شست کدورت ز روزگار
هوش مصنوعی: به زودی شب با تمام زیبایی‌ها و روشنی‌اش جای روز را می‌گیرد، چرا که بهار به اندازه‌ای زیبایی و صفا به زندگی بازگردانده که مشکلات و تیرگی‌های زندگی را شستشو داده است.
مانند اخگری که در انگشت افگنند
از مهر روز فربه و، شب میشود نزار
هوش مصنوعی: شبیه آتشی که در انگشت فرو می‌رود، روز را با شکوه و سرزندگی می‌سازد، اما شب را به حالتی نزار و ناتوان می‌کشاند.
آورد روزگار، ز بس رو بفربهی
از قرص آفتاب، حمل گشت دنبه دار
هوش مصنوعی: روزگار به درازا کشید و به خاطر پرخوری و لذت‌جویی از زندگی، نتیجه‌ای ناخوشایند به همراه داشت که به افزایش وزن و چاقی منجر شد.
غم ها دگر بخانه دل پا نمی نهند
صحرا طلب شده است ز بس طبع روزگار
هوش مصنوعی: دیگر غم‌ها به دل جای نمی‌گیرند، زیرا از بس که زندگی سخت گذشته، اکنون نیاز به فضایی آزاد و باز پیدا کرده‌ام.
از سیر گل هوای گلستان شده است آب
از دیدن چمن شده چشم شکوفه چار
هوش مصنوعی: بوی خوش گلستان و زیبایی چمن باعث شده که گل‌ها به شکوفه بنشینند و به زندگی و سرسبزی اطراف خود فکر کنند. آب نیز از این زیبایی‌ها تحت تأثیر قرار گرفته و به شکلی شگفت‌آور شده است.
از بس تری، هوای چمن بحر اخضر است
هر سرو گشته ماهی این بحر بی کنار
هوش مصنوعی: به دلیل رطوبت زیاد، هوای باغ مانند دریای سبز شده و هر درخت سرو به مانند ماهی در این دریا حس می‌شود.
بید مولهی شده، هر نخل در چمن
از بس که ریزد آب طراوت ز شاخسار
هوش مصنوعی: بید به خاطر ریزش آب تازه از شاخ و برگ‌ها، مانند یک نخل در چمن‌زار سرسبز شده است.
نبود عجب ز فیض هوا گر چو خط سبز
تار نگاه، ریشه دواند بروی یار
هوش مصنوعی: تعجبی نیست اگر در اثر وجود هوای خوب، مانند خط سبز و نازک چشم معشوق، ریشه‌ها به سمت او گسترش یابند.
از بس بهار داده بهر خشک وتر نمو
تیر از کمان نجسته، رسد از پی شکار
هوش مصنوعی: به خاطر نعمت‌های بی‌شماری که بهار به طبیعت می‌بخشد، تیر از کمان رها نمی‌شود و به این ترتیب، کاروان شکار به سمت مقصد خود پیش می‌رود.
از بس پر آب کرده هوا چوب خشک را
سوهان چوب سای از او گردد آبشار
هوش مصنوعی: هوای پر آب، چوب‌های خشک را به قدری نرم و لطیف می‌کند که مانند سوهان چوب، آن‌ها را صاف و یکدست می‌سازد و از این چوب‌ها آبشار می‌سازد.
از سرعت ترقی هر شاخ سرخ بید
گویی که برق میجهد از ابر سبزه زار
هوش مصنوعی: شاخ‌های سرخ بید به سرعت در حال رشد هستند و این حالت به قدری شگفت‌انگیز است که گویی برق از ابرها در دشت سبز می‌درخشد.
از بس که گرم نشو و نما گشته، همچو دیو
بر آسمان تنوره زنان میرود چنار
هوش مصنوعی: چناری که به خاطر گرما و رشد زیادش، مانند دیوی که در آسمان فریاد می‌زند، به سمت بالا سرکشیده و به تنوره زدن مشغول است.
دارد هوا ز بس که رطوبت، عجب اگر
فریاد سیل باز نگردد ز کوهسار
هوش مصنوعی: هوا به خاطر رطوبت زیاد، به حدی دچار تغییر شده است که عجیب نیست اگر صدای سیل از رشته‌کوه‌ها باز نگردد.
چون دانه یی که سبزه سیراب می شود
از بس نمو کنند گره ها، شوند تار
هوش مصنوعی: مانند دانه‌ای که با آب آبیاری می‌شود و به خاطر رشد زیاد، ریشه‌هایش در هم پیچیده و تار می‌شوند.
از روزگار یافت ترقی هر آنچه بود
من نیز، کاش بودمی از اهل روزگار
هوش مصنوعی: از زمانه پیشرفت کرده‌ام و هر چیزی که بود، دارم. ای کاش من هم از افرادی بودم که با زمانه هم‌داستان بودند.
از فیض نوبهار، عجب نیست بشکفد
از شاخ خامه مطلع دیگر شکوفه وار
هوش مصنوعی: از نعمت بهار، شگفتی نیست که از شاخه قلم، آغازگر شکوفه‌ای جدید باشد.