شمارهٔ ۱۷ - محراب دعا
آفتاب از شرم رویش رخ کند پنهان به ابر
ماه من از چهرهٔ خود گر براندازد نقاب
چون گذارد بر زمین پا سرو سیم اندام من
هر که بیند گویدش یا لیتنی کنت تراب
ابروی دلدار من مانا که محراب دعاست
هر دعا کانجا شود بی شبه گردد مستجاب
دیدمش خون می چکد از چهرهٔ همچون گلش
این سخن شد راست کز گل می شود حاصل گلاب
هر چه من با او کنم او نیز با من می کند
من به او عجز و نیاز و او به من خشم و عتاب
دیدمش در جامهٔ نیلی به سر مشکین کلاه
گفتم این روزی ست کز مغرب برآید آفتاب
سرخی سرپنجه اش «ترکی» نه از رنگ حناست
پنجه اش دارد ز خون عاشقان دایم خضاب
شمارهٔ ۱۶ - بخت خفته: چها که می کشم از دست بخت خفتهٔ خویششمارهٔ ۱۸ - غلام طالع: گر به صنعت عدیل داودی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آفتاب از شرم رویش رخ کند پنهان به ابر
ماه من از چهرهٔ خود گر براندازد نقاب
هوش مصنوعی: خورشید از شرم زیباییاش، در پشت ابرها پنهان میشود. ماه من هم اگر نقابش را کنار بزند، از شرم چهرهاش خود را میپوشاند.
چون گذارد بر زمین پا سرو سیم اندام من
هر که بیند گویدش یا لیتنی کنت تراب
هوش مصنوعی: هر کس که پا بر زمین بگذارد و زیبایی اندام مرا ببیند، آرزو میکند کاش به جای من خاک بودم.
ابروی دلدار من مانا که محراب دعاست
هر دعا کانجا شود بی شبه گردد مستجاب
هوش مصنوعی: ابروی معشوق من مانند محراب دعاست؛ هر دعایی که در آنجا انجام شود، بدون شک مستجاب خواهد بود.
دیدمش خون می چکد از چهرهٔ همچون گلش
این سخن شد راست کز گل می شود حاصل گلاب
هوش مصنوعی: او را دیدم که از چهرهاش خون میچکد، همچنان که گلی زیبا است. این سخن درست است که از گل، گلاب به دست میآید.
هر چه من با او کنم او نیز با من می کند
من به او عجز و نیاز و او به من خشم و عتاب
هوش مصنوعی: هر چه من با او رفتار کنم، او هم همانطور با من رفتار میکند. من از او درخواستهای زیادی دارم و به او وابستهام، ولی او در مقابل، با من خشمگین و سرزنشگر است.
دیدمش در جامهٔ نیلی به سر مشکین کلاه
گفتم این روزی ست کز مغرب برآید آفتاب
هوش مصنوعی: او را در لباسی آبی و با کلاهی سیاه دیدم وبه خود گفتم: امروز روزی است که آفتاب از سمت مغرب طلوع میکند.
سرخی سرپنجه اش «ترکی» نه از رنگ حناست
پنجه اش دارد ز خون عاشقان دایم خضاب
هوش مصنوعی: سرخی انگشتان او به خاطر رنگ حنا نیست، بلکه همیشه به خاطر خون عاشقان رنگین است.