شمارهٔ ۹۹ - درد اشتیاق
بابا کجایی از چه نیایی به دیدنم
کز درد اشتیاق تو کاهیده شد تنم
از کربلا به شام، بیا و نظاره کن
کنج خرابه، منزلم و خاک مسکنم
بذر محبت تو به دل کاشتم دریغ
بین خوشه خوشه سوخت زهجر تو خرمنم
یکتا در ثمین تو بودم ولی کنون
بنگر ز اشک، عقد گهرها به دامنم
من بلبل ریاض تو بودم به صد زبان
خاموش کرد گردش گردون، چو سوسنم
آخر نه من عزیز تو بودم پدر ببین
خوار و اسیر در کف یک شهر دشمنم
زین پیش طوق گردن من بود دست تو
اکنون ز ریسمان، شده مجروح گردنم
از ضرب نیزه پهلوو پشتم شده کبود
نیلی زسیلی است رخ پرتو افکنم
دشمن امان نداد که از آفتاب گرم
از گیسوان خود به تنت سایه افکنم
«ترکی» اگر به این غم و حسرت، روم به خاک
هر سال بردمد گل حسرت، ز مدفنم
شمارهٔ ۹۸ - شعلهٔ سخن: پدر زهجر تو کاهیده چون هلال تنمشمارهٔ ۱۰۰ - بوی مشک و عنبر: صدایی عمه زین طشت زر آید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بابا کجایی از چه نیایی به دیدنم
کز درد اشتیاق تو کاهیده شد تنم
هوش مصنوعی: بابا، کجایی؟ چرا به دیدن من نمیآیی؟ از شدت عشق و شوق تو، بدنم خسته و ناتوان شده است.
از کربلا به شام، بیا و نظاره کن
کنج خرابه، منزلم و خاک مسکنم
هوش مصنوعی: از کربلا به شام بیا و ببین که در گوشهی خرابه، خانهام و جایی که زندگیام به خاک سپرده شده است.
بذر محبت تو به دل کاشتم دریغ
بین خوشه خوشه سوخت زهجر تو خرمنم
هوش مصنوعی: من در دل خود بذر محبت تو را کاشتم، اما افسوس که با فراق تو، خوشههای آن شعلهور شد و تمام حاصل عمرم را سوزاند.
یکتا در ثمین تو بودم ولی کنون
بنگر ز اشک، عقد گهرها به دامنم
هوش مصنوعی: من در گذشته تنها و یگانه در دنیای باارزش تو بودم، اما حالا با نگاه به اشکهایم، میبینی که دامنم از گوهرها پر شده است.
من بلبل ریاض تو بودم به صد زبان
خاموش کرد گردش گردون، چو سوسنم
هوش مصنوعی: من مانند بلبل در باغ تو بودم، اما زمان و سرنوشت باعث شد که نتوانم حرف بزنم و تنها به صورت خاموش در کنار تو بمانم، مانند سوسن که زیباییاش در سکوتش است.
آخر نه من عزیز تو بودم پدر ببین
خوار و اسیر در کف یک شهر دشمنم
هوش مصنوعی: در نهایت، حالا که من دیگر عزیز تو نیستم، پدر، ببین که چگونه در یک شهر دشمن، خوار و ذلیل و گرفتار شدهام.
زین پیش طوق گردن من بود دست تو
اکنون ز ریسمان، شده مجروح گردنم
هوش مصنوعی: پیش از این، گردن من در اختیار تو بود و حالا ریسمان تو باعث شده که گردن من آسیب ببیند.
از ضرب نیزه پهلوو پشتم شده کبود
نیلی زسیلی است رخ پرتو افکنم
هوش مصنوعی: به خاطر ضربات نیزه، پهلو و پشت من کبود و زخمی شده است. حالا میخواهم که بر چهرهام نور و روشنی بتابانم.
دشمن امان نداد که از آفتاب گرم
از گیسوان خود به تنت سایه افکنم
هوش مصنوعی: دشمن اجازه نداد که از گرمای آفتاب، موهایم را روی تنت بکشم و سایهبان تو شوم.
«ترکی» اگر به این غم و حسرت، روم به خاک
هر سال بردمد گل حسرت، ز مدفنم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر این غم و حسرت، به خاک سفر کنم، هر سال گلی از حسرت بر سر مزارم خواهد رویید.