گنجور

شمارهٔ ۱۰۰ - بوی مشک و عنبر

صدایی عمه زین طشت زر آید
که جانم از بدن خواهد بر آید
بگو ای عمه! در طشت این سر کیست؟
که از وی بوی مشک و عنبر آید
به لبهایش یزید دون زند چوب
که از دیده سرشکم یکسر آید
سر بابای مظلومم به طشت است
که در اشکم از چشم تر آید
مرا ای عمه! تاب دیدنش نیست
دعا کن تا که عمر من، سر آید
کنم جان را فدا در پای این سر
اگر یکدم مرا او در بر آید
سر چوب یزید ای عمه! بر دل
مرا خون ریزتر از خنجر آید
بروای عمه جان! برگو مزن چوب
مگر رحم اش به دل، این کافر آید
نیازآرد لبی را کز لطافت
خجل پیشش زلال کوثر آید
به جز ما عمه جان اینجا به گوشم
صدای رود رودی دیگر آید
گمانم مادرم زهرا زجنت
به حال زار و با چشم تر آید
یزید آیا جوابش را چه گوید
در این مجلس اگر پیغمبر آید
در این مجلس دلم می خواست عمه
علی با ذوالفقار از در، در آید
سر بابای خود در طشت بینم
چسان دیگر سرم در بستر آید
از این شوری که «ترکی» راست ترسم
که پیش از وعده شور محشر آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صدایی عمه زین طشت زر آید
که جانم از بدن خواهد بر آید
هوش مصنوعی: صدای عمه زین از طشت طلا به گوش می‌رسد و من احساس می‌کنم که جانم ممکن است از بدنم خارج شود.
بگو ای عمه! در طشت این سر کیست؟
که از وی بوی مشک و عنبر آید
هوش مصنوعی: بگو ای عمه! در این ظرف، سر کیست؟ که بوی خوشی چون مشک و عنبر از او به مشام می‌رسد.
به لبهایش یزید دون زند چوب
که از دیده سرشکم یکسر آید
هوش مصنوعی: به لب‌های او یزید بدطینت ضربه می‌زند، چون اشک‌های من از چشمانم به تمام می‌ریزد.
سر بابای مظلومم به طشت است
که در اشکم از چشم تر آید
هوش مصنوعی: سر پدر مظلومم در ظرفی است و این موضوع باعث می‌شود که اشکم از چشمانم بریزد.
مرا ای عمه! تاب دیدنش نیست
دعا کن تا که عمر من، سر آید
هوش مصنوعی: ای عمه! دیگر نمی‌توانم تحمل کنم، دعا کن که عمر من به پایان برسد.
کنم جان را فدا در پای این سر
اگر یکدم مرا او در بر آید
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای این سر را در آغوش من بگیرد، جانم را فدای او می‌کنم.
سر چوب یزید ای عمه! بر دل
مرا خون ریزتر از خنجر آید
هوش مصنوعی: ای عمه! سر چوب یزید بر دل من مانند خنجر زخم می‌زند و بیشتر از آن، خون میریزد.
بروای عمه جان! برگو مزن چوب
مگر رحم اش به دل، این کافر آید
هوش مصنوعی: به عمه جان بگو، دیگر مزاحم نشوید و چوب نزنید، مگر اینکه رحم به دل داشته باشید، چون این کافر خواهد آمد.
نیازآرد لبی را کز لطافت
خجل پیشش زلال کوثر آید
هوش مصنوعی: لبی نیاز دارد که به قدری نرم و دلنشین باشد که در مقام مقایسه، حتی زلال کوثر نیز در برابرش خجالت بکشد.
به جز ما عمه جان اینجا به گوشم
صدای رود رودی دیگر آید
هوش مصنوعی: غیر از ما، هیچ‌کس دیگر در اینجا نیست که صدای رود دیگری را بشنوم.
گمانم مادرم زهرا زجنت
به حال زار و با چشم تر آید
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد مادرم زهرا از درد و غم به حالتی دردناک و با چشمانی نگران به نزد من خواهد آمد.
یزید آیا جوابش را چه گوید
در این مجلس اگر پیغمبر آید
هوش مصنوعی: یزید چه جوابی خواهد داد اگر در این مجلس پیامبر حاضر شود؟
در این مجلس دلم می خواست عمه
علی با ذوالفقار از در، در آید
هوش مصنوعی: در این جمع، آرزو داشتم که عمه علی با شمشیر ذوالفقار از در وارد شود.
سر بابای خود در طشت بینم
چسان دیگر سرم در بستر آید
هوش مصنوعی: می‌بینم که سر پدرم را در تشت قرار داده‌اند، حالا چطور ممکن است که سر من بر روی بستر بیفتد؟
از این شوری که «ترکی» راست ترسم
که پیش از وعده شور محشر آید
هوش مصنوعی: از این هیجانی که «ترکی» به وجود آورده است می‌ترسم که قبل از موعد قیامت، شور و غوغای بزرگی برپا شود.