گنجور

شمارهٔ ۹۷ - نظم جگر سوز

تا سایهٔ تو بود پدر جان به سر من
روشن شب تاریک بدی در نظرم من
دامان تو آرامگهم بود شب و روز
تو رفتی و از هجر تو خون شد جگر من
اکنون به رخم شمر زند سیلی بیداد
رحمی نکند بر من و، بر چشم تر من
من مرغ خوش الحان گلستان تو بودم
گردون، زچه بشکست ز کین بال و پر من
من طفلم و اندوه فراق تو گران است
از بار غم هجرتو خم شد کمر من
ای کاش! برون نامده بودم ز مدینه
یا کاش به کوفه نفتادی گذر من
تا کرب و بلا همسفرم بودی و اکنون
تا شام بود شمر و سنان، همسفر من
دشمن بردم از سر کویت به اسیری
آیا که رساند به تو روزی خبر من
در سینه دلم خون شده از هجر، دمادم
خونابه روان است ز راه بصر من
من رفتم و ترسم که ز هجر تو بمیرم
آگه شوی آندم که نباشد اثر من
«ترکی» رگ خون از بصر خلق گشاید
این نظم جگرسوز تر از نیشتر من

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا سایهٔ تو بود پدر جان به سر من
روشن شب تاریک بدی در نظرم من
هوش مصنوعی: تا زمانی که سایهٔ تو بر سرم بود، پدر جان، شب تاریک برای من روشن به نظر می آمد.
دامان تو آرامگهم بود شب و روز
تو رفتی و از هجر تو خون شد جگر من
هوش مصنوعی: محل آرامش من همیشه دامن تو بود، اما حالا که رفته‌ای، دوری تو باعث شده است دلم خون شود.
اکنون به رخم شمر زند سیلی بیداد
رحمی نکند بر من و، بر چشم تر من
هوش مصنوعی: اکنون با شدت و بی‌رحمی به من ضربه می‌زند، و نه تنها بر من، بلکه بر چشمان اشک‌آلود من هم رحم نمی‌کند.
من مرغ خوش الحان گلستان تو بودم
گردون، زچه بشکست ز کین بال و پر من
هوش مصنوعی: من پرنده‌ای خوش‌صدا در باغ تو بودم، اما به دلیل کینه‌جویی زندگی، بال و پر من شکسته شد.
من طفلم و اندوه فراق تو گران است
از بار غم هجرتو خم شد کمر من
هوش مصنوعی: من هنوز کودک هستم و دلتنگی برای دوری تو بر من سنگینی می‌کند. بار غم جدایی تو باعث شده است که کمرم خم شود.
ای کاش! برون نامده بودم ز مدینه
یا کاش به کوفه نفتادی گذر من
هوش مصنوعی: ای کاش از مدینه بیرون نیامده بودم یا ای کاش به کوفه نمی‌رفتم.
تا کرب و بلا همسفرم بودی و اکنون
تا شام بود شمر و سنان، همسفر من
هوش مصنوعی: در گذشته، در سفر به کربلا همواره با من بودی و حالا در مسیر به شام، شمر و سنان همسفر من شده‌اند.
دشمن بردم از سر کویت به اسیری
آیا که رساند به تو روزی خبر من
هوش مصنوعی: آیا دشمن من را از جلوی در خانه‌ات به اسیری برده است، تا خبری از من به تو برساند؟
در سینه دلم خون شده از هجر، دمادم
خونابه روان است ز راه بصر من
هوش مصنوعی: دلم به خاطر دوری و جدایی پر از غم و اندوه است و به طور مداوم اشک‌هایم از چشمانم سرازیر می‌شود.
من رفتم و ترسم که ز هجر تو بمیرم
آگه شوی آندم که نباشد اثر من
هوش مصنوعی: من از تو دور شدم و نگرانم که از دلتنگی‌ام بمیرم. اگر زمانی متوجه شوی چطور به خاطر نبودنم رنج می‌کشم، دیگر اثری از من نخواهد بود.
«ترکی» رگ خون از بصر خلق گشاید
این نظم جگرسوز تر از نیشتر من
هوش مصنوعی: ترکیب خون و چشم مردم، شعری به طرز دلخراشی است که از احساسات عمیق و دردهای درونی من سرچشمه می‌گیرد.