شمارهٔ ۹۵ - مشعل افروخته
دختر شیر خدا کرد چو در شام مقام
صبح شد در نظرش تیره تر از ظلمت شام
آه و افسوس از آن دم که یزید از ره کین
خواند آن مشعل افروخته در مجلس عام
سر شرمندگی از فرط حیا داشت بزیر
نه مجال سخنش بود و، نه یارای کلام
دختر سبط نبی را به کنیزی خواندند
آنکه جبریل، بدی خام جدش چو غلام
جای در طشت طلا داد سر شه، چو یزید
چوب دردستی و، در دست دگربودش جام
زیر لب زینب غمدیده به گفتا که یزید
مکن آغاز به کاری که ندارد فرجام
این سر کیست؟ که از ظلم تو شد غرق به خون
جای در طشت زرش داده ای ای نسل حرام
این سری را که زنی چوب، تو هر دم به لبش
لب او بوسه گه ختم رسل بود مدام
نه حرامی که خدا گفته نموده است حلال
نه حلالی که نبی گفته نموده است حرام
از چه هر لحظه زنی بر لبر و دندانش چوب
جرم او چیست، گناهش چه و تقصیر کدام؟
به خدا صاحب این سر، پسر شیر خداست
جد او احمد و زهرای بتول او را مام
صاحب این سر دور از تن بی غسل و کفن
قره العین رسول است و حسین او را نام
«ترکی» آن دل که نسوزد به غریبی حسین
دل مخوانش که بود سخت تر از سنگ رخام
شمارهٔ ۹۴ - شمع محفل: به شام گشت چو اندر خرابه، منزل زینبشمارهٔ ۹۶ - تاب آفتاب: گفت سکینه غمم حساب ندارد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دختر شیر خدا کرد چو در شام مقام
صبح شد در نظرش تیره تر از ظلمت شام
هوش مصنوعی: دختر شیر خدا وقتی به شام رسید، صبح را در نظرش تاریکتر از شب تیره دید.
آه و افسوس از آن دم که یزید از ره کین
خواند آن مشعل افروخته در مجلس عام
هوش مصنوعی: ای کاش آن روز را نمیدیدیم که یزید به قصد انتقام، آن مشعل درخشان را در مجلس عمومی بهدست گرفت.
سر شرمندگی از فرط حیا داشت بزیر
نه مجال سخنش بود و، نه یارای کلام
هوش مصنوعی: بز به خاطر شرم و حیا نمیتوانست صحبت کند و نه فرصتی برای او فراهم بود تا چیزی بگوید.
دختر سبط نبی را به کنیزی خواندند
آنکه جبریل، بدی خام جدش چو غلام
هوش مصنوعی: این شعر به این موضوع اشاره دارد که دختر پیامبر اسلام (علیهالسلام) را به عنوان کنیز به حساب آوردند، حال آنکه جبرئیل (فرشته) بدی را بر جد او (پیامبر) به عنوان خدمتکار معرفی کرده بود. بدین ترتیب، شاعر انتقاد میکند از نادیده گرفتن مقام والای دختر پیامبر و تضعیف جایگاه او نسبت به دیگران.
جای در طشت طلا داد سر شه، چو یزید
چوب دردستی و، در دست دگربودش جام
هوش مصنوعی: سر شاه در طشت طلا قرار گرفت و یزید چوبی در دست داشت، در حالی که در دست دیگرش جامی بود.
زیر لب زینب غمدیده به گفتا که یزید
مکن آغاز به کاری که ندارد فرجام
هوش مصنوعی: زینب، داغدیده و غمگین، به آرامی گفت که ای یزید، از شروع کاری که پایانی ندارد، خودداری کن.
این سر کیست؟ که از ظلم تو شد غرق به خون
جای در طشت زرش داده ای ای نسل حرام
هوش مصنوعی: این سر کیست که به خاطر ظلم تو خونی شده و در ظرف طلا قرار دادهای، ای نسل حرام؟
این سری را که زنی چوب، تو هر دم به لبش
لب او بوسه گه ختم رسل بود مدام
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق اشاره دارد. میتواند به معنای این باشد که وقتی کسی در حال نوازش معشوق خود است، هر بار که لب او به لبش نزدیک میشود، آن لحظه به یادآورنده پیوند عمیق و دائمی میان آنها است. احساساتی از قبیل عشق، محبت و نزدیکی در این تصویر احساس میشود.
نه حرامی که خدا گفته نموده است حلال
نه حلالی که نبی گفته نموده است حرام
هوش مصنوعی: نه چیزی که خدا گفته ممنوع است، مجاز شمرده شده و نه چیزی که پیامبر گفته است، حرام است.
از چه هر لحظه زنی بر لبر و دندانش چوب
جرم او چیست، گناهش چه و تقصیر کدام؟
هوش مصنوعی: چرا هر لحظه بر لب و دندانش بیدلیل ضربه میزنی؟ او چه گناهی دارد، چه خطایی کرده و تقصیرش چیست؟
به خدا صاحب این سر، پسر شیر خداست
جد او احمد و زهرای بتول او را مام
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به خدا سوگند، صاحب این سر (یعنی کسی که این مقام را دارد) پسر شیر خداست، و جد او (نیا) پیامبر احمد و مادرش زهرای بتول (فاطمه الزهرا) است. به طور کلی اشاره به عظمت و افتخار نسب و نسبنامه یکی از شخصیتهای مهم دارد.
صاحب این سر دور از تن بی غسل و کفن
قره العین رسول است و حسین او را نام
هوش مصنوعی: صاحب این سر که از بدن دور است، بدون غسل و کفن، محبوب رسول الله است و حسین نام اوست.
«ترکی» آن دل که نسوزد به غریبی حسین
دل مخوانش که بود سخت تر از سنگ رخام
هوش مصنوعی: اگر دلی به خاطر غم و غربت حسین نسوزد، نمیتوان آن را دل نامید؛ زیرا این دل از سنگ سختتر است.