گنجور

شمارهٔ ۹۴ - شمع محفل

به شام گشت چو اندر خرابه، منزل زینب
فزون شد از الم کربلا، غم دل زینب
چو گشت قافلهٔ کربلا، روانه سوی شام
کسی نبود که بندد به ناقه، محمل زینب
چو آفتاب درخشنده تا به شام، زکوفه
سر حسین به نی بود در مقابل زینب
به پیش پیش کجاوه سر امام شهیدان
شبان تیره بدی جای شمع محفل زینب
میان را گه افتادی و گهی بنشستی
ز بس کشید سر ریسمان موکل زینب
کجایی ای شه دلدل سوار تا که بینی
چو گنج، کنج خرابه شداست منزل زینب
به غیر رنج و غم روزگار، بهره نبودش
مگر عجین شده با آب رنج و غم، گل زینب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به شام گشت چو اندر خرابه، منزل زینب
فزون شد از الم کربلا، غم دل زینب
هوش مصنوعی: وقتی زینب به شام رسید و وارد ویرانه‌ای شد، غم و اندوه او بیشتر از درد و مصیبت کربلا شد. قلب زینب پر از اندوه و غم است.
چو گشت قافلهٔ کربلا، روانه سوی شام
کسی نبود که بندد به ناقه، محمل زینب
هوش مصنوعی: وقتی کاروان کربلا به سوی شام حرکت کرد، کسی نبود که سروسامانی به شتر زینب بدهد.
چو آفتاب درخشنده تا به شام، زکوفه
سر حسین به نی بود در مقابل زینب
هوش مصنوعی: حسین همچون آفتاب درخشان، تا غروب، با سربند و نی در مقابل زینب قرار دارد.
به پیش پیش کجاوه سر امام شهیدان
شبان تیره بدی جای شمع محفل زینب
هوش مصنوعی: در جلوی کجاوه، سر امام شهیدان، در شب تاریک، جایی برای روشنایی محفل زینب وجود داشت.
میان را گه افتادی و گهی بنشستی
ز بس کشید سر ریسمان موکل زینب
هوش مصنوعی: زندگی پر از نوسانات است؛ گاهی در میانه‌ی مشکلات هستیم و گاهی آرامش پیدا می‌کنیم. این تغییرات به خاطر فشارهایی است که مسائل مختلف بر ما وارد می‌کنند، مانند فشاری که بر ریسمان می‌آید.
کجایی ای شه دلدل سوار تا که بینی
چو گنج، کنج خرابه شداست منزل زینب
هوش مصنوعی: کجایی ای پادشاه دلدادگان که ببینی در گوشه‌ی ویرانه، زینب چگونه چون گنجی ارزشمند زندگی می‌کند؟
به غیر رنج و غم روزگار، بهره نبودش
مگر عجین شده با آب رنج و غم، گل زینب
هوش مصنوعی: غیر از رنج و غم زندگی، هیچ بهره‌ای برای او وجود ندارد، چون که او به طور عمیق با درد و اندوه پیوند خورده است، مانند گل زینب که از غم و درد نشأت می‌گیرد.