شمارهٔ ۹۳ - داغ لاله ها
« چو لاله بین، دل پر درد و داغ، زینب را
دمی بگیر تو مادر، سراغ، زینب را»
به باغ کرب و بلا یافت تا که ره گلچین
اثر نماند زگل ها به باغ، زینب را
از آن زمان که لب خشک کشته شد پسرت
کسی ندیده دگرتر دماغ، زینب را
به قدر آنکه بگرید به قتلگاه حسین
ز جور خصم، نبودی فراق، زینب را
به شام تار خرابه به شام بود شبی
سر حسین تو شمع و چراغ، زینب را
یزید مست شراب و، به طشت راس حسین
ولی زخون جگر، پر ایاغ، زینب را
چو شمع سوختم از داغ لاله ها و فلک
نهاده داغ به بالای داغ، زینب را
رسالت غم خود را به مادرش «ترکی»
نبود چاره به غیر از بلاغ، زینب را
شمارهٔ ۹۲ - دشت بلاخیز: برادر جان مگر رفته به خوابی!شمارهٔ ۹۴ - شمع محفل: به شام گشت چو اندر خرابه، منزل زینب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
« چو لاله بین، دل پر درد و داغ، زینب را
دمی بگیر تو مادر، سراغ، زینب را»
هوش مصنوعی: چون گل لاله را ببینی، دل پر از درد و اندوهی دارد. مادر، کمی در مورد زینب حرف بزن و از او بپرس.
به باغ کرب و بلا یافت تا که ره گلچین
اثر نماند زگل ها به باغ، زینب را
هوش مصنوعی: در باغ کربلا، زینب به دنبال یافتن نشانهای از گلهاست، اما دیگر اثری از آنها باقی نمانده است.
از آن زمان که لب خشک کشته شد پسرت
کسی ندیده دگرتر دماغ، زینب را
هوش مصنوعی: از زمانی که لبهای تشنه او جان دادند، دیگر کسی زینب را با حال و وضع دیگری ندیده است.
به قدر آنکه بگرید به قتلگاه حسین
ز جور خصم، نبودی فراق، زینب را
هوش مصنوعی: زینب به اندازهای که به خاطر ظلم و جفایی که به حسین شده، اشک میریزد، هرگز جدایی و دوری را تجربه نکرده است.
به شام تار خرابه به شام بود شبی
سر حسین تو شمع و چراغ، زینب را
هوش مصنوعی: در شب تاریک و ویران کربلا، زینب همچون شمع و چراغی برای حسین است.
یزید مست شراب و، به طشت راس حسین
ولی زخون جگر، پر ایاغ، زینب را
هوش مصنوعی: یزید در حال مستی و نوشیدن شراب است، در حالی که بر طشت خون حسین قرار دارد و زینب، با دل شکسته و جگرسوخته، آن را پر از خون کرده است.
چو شمع سوختم از داغ لاله ها و فلک
نهاده داغ به بالای داغ، زینب را
هوش مصنوعی: با سوختن مانند شمع از احساس درد و غم لالهها، آسمان نیز بر سر زینب داغی را قرار داده است که بر دردهای دیگر افزوده شده است.
رسالت غم خود را به مادرش «ترکی»
نبود چاره به غیر از بلاغ، زینب را
هوش مصنوعی: غم خود را به مادرش «ترکی» نمیتوانست بگوید، جز این که زینب را به زبان بلاغت وتعبیر برساند.