گنجور

شمارهٔ ۹۰ - گل نسترنی چند

زینب به زمین دید چو صد پاره تنی چند
پژمرده ز کین دید گل یاسمنی چند
تنها به زمین دید فتاده همه بی سر
بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند
یکجا به سنان رفته، سر بی تن چندی
یکجا به زمین خفته، تن بی کفنی چند
از یک طرف افتاده ز پا با تن صد چاک
شمشاد قد و، مه رخ سیمین بدنی چند
یکسوز جفا کاری گرگان جفا کار
غلطیده به خون، یوسف گل پیرهنی چند
از تیشهٔ ظلم سپه کوفی وشامی
افتاده ز پا شاخ گل نسترنی چند
از ضربت شمشیر و سنان سپه کفر
افتاده به میدان بلا صف شکنی چند
رنگین شده از خون، بدن لاله عذاران
چون گوهر غلطان، شده در عدنی چند
افتاده ز کین دید سلیمان زمان را
غلطیده به خون، از ستم اهرمنی چند
رو کرد سوی نعش برادر به فغان گفت
بنگر ز وفا جانب یک مشت زنی چند
ای جان برادر! ندهد خصم امانم
تا با تن صد چاک تو گویم سخنی چند
از پای جهان، بندستم گر تو گشودی
اکنون، بنگربستهٔ بند و رسنی چند
«ترکی» ز بصر فاطمه ریزد در خونین
خوانند گر این مرثیه در انجمنی چند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زینب به زمین دید چو صد پاره تنی چند
پژمرده ز کین دید گل یاسمنی چند
هوش مصنوعی: زینب هنگامی که به زمین نگاه کرد، چندین پیکر خونین و تکه تکه را دید که به سبب کینه و دشمنی پژمرده شده‌اند، همچون چندین گل یاسمن که پژمرده و بی‌جان هستند.
تنها به زمین دید فتاده همه بی سر
بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند
هوش مصنوعی: تنها در زمین، سرها بدون بدن افتاده‌اند، که بر نوک نیزه‌ها قرار دارند و چندین سر بی‌بدن از اینجا رفته‌اند.
یکجا به سنان رفته، سر بی تن چندی
یکجا به زمین خفته، تن بی کفنی چند
هوش مصنوعی: در جایی شمشیری به بدن خورده و سر بدون بدن مدتی است که به زمین افتاده، و بدنی هم بدون کفن در آنجا استراحت می‌کند.
از یک طرف افتاده ز پا با تن صد چاک
شمشاد قد و، مه رخ سیمین بدنی چند
هوش مصنوعی: از یک سو کسی را می‌بینم که به خاطر زیبایی و قامت موزونش، از پا افتاده و weakened شده است. او ظاهری زیبا و موجه دارد که می‌تواند توجه هر کسی را جلب کند.
یکسوز جفا کاری گرگان جفا کار
غلطیده به خون، یوسف گل پیرهنی چند
هوش مصنوعی: در این بیت به ظلم و ستم و خیانت اشاره می‌شود. به نوعی می‌تواند به حالتی اشاره کند که در آن کسی مورد ظلم و آسیب قرار گرفته و پیامدهای آن به شدت تاثیرگذار است. تصویر یوسف در این شعر نماد مظلومیت و رنج است که به زیبایی‌ای که دارد، اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که در لحظات تلخ زندگی، زیبایی و نیکی نیز وجود دارد.
از تیشهٔ ظلم سپه کوفی وشامی
افتاده ز پا شاخ گل نسترنی چند
هوش مصنوعی: ظلم و ستمی که از سوی افراد بی‌رحم و ناشایست بر سر مردم آمده، باعث شده که زیبایی‌ها و نعمت‌های زندگی، مانند گل‌های نسترنی، از زمین بیفتند و ویران شوند.
از ضربت شمشیر و سنان سپه کفر
افتاده به میدان بلا صف شکنی چند
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، دشمنان در نتیجه ضربات شمشیر و نیزه، به شدت تحت فشار قرار گرفته‌اند و قادر به ایستادگی نیستند.
رنگین شده از خون، بدن لاله عذاران
چون گوهر غلطان، شده در عدنی چند
هوش مصنوعی: بدن لاله‌های عذاران از خون رنگین شده است، مانند جواهرهایی که در باغ‌های بهشت در حال غلتیدن هستند.
افتاده ز کین دید سلیمان زمان را
غلطیده به خون، از ستم اهرمنی چند
هوش مصنوعی: سلیمان به خاطر کینه‌ای که داشت، به وضعی افتاده است که زمان را در حالی می‌بیند که به خون آغشته شده و به دلیل ظلم و ستمی که از جانب اهریمن‌ها بر او رفته، در حال غرق شدن است.
رو کرد سوی نعش برادر به فغان گفت
بنگر ز وفا جانب یک مشت زنی چند
هوش مصنوعی: به طرف جسد برادرش نگاه کرد و با صدای بلند گفت: "بنگر به وفا، باز هم چند نفر به خاطر یک مشت پول، به تو خیانت کردند."
ای جان برادر! ندهد خصم امانم
تا با تن صد چاک تو گویم سخنی چند
هوش مصنوعی: ای برادر عزیز! دشمن به من فرصتی نمی‌دهد تا با وجود بدن زخمی‌ات چند کلمه‌ای با تو صحبت کنم.
از پای جهان، بندستم گر تو گشودی
اکنون، بنگربستهٔ بند و رسنی چند
هوش مصنوعی: اگر تو دری را به سوی آزادی بگشایی، من می‌توانم از تمامی قیدها و محدودیت‌ها رها شوم و بند و زنجیرهای زیادی را دور بریزم.
«ترکی» ز بصر فاطمه ریزد در خونین
خوانند گر این مرثیه در انجمنی چند
هوش مصنوعی: ترکی از دهان فاطمه به خون جاری می‌شود وقتی که این مرثیه در جمعی خوانده می‌شود.