گنجور

شمارهٔ ۸۴ - صد هزار افسوس

زجور چرخ ستمکار، صد هزار افسوس
که کرده روز مرا تار، صد هزار افسوس
عزیز فاطمه شد از جفای چرخ، دریغ
به دشت کرب و بلا خوار، صد هزار افسوس
لوای شاهی سلطان یثرب و بطحا
به کوفه گشت نگون سار، صد هزار افسوس
علم نگون و علمدار با تن بی دست
به نی شده سر سردار، صد هزار افسوس
سری که فاطمه شستن غبار گیسو، رفت
به نوک نیزه، اشرار، صد هزار افسوس
رخی که بود چو خورشید روی خاکستر
نهاد خولی غدار، صد هزار افسوس
به راه شام، سکینه غمدیده تا به شام خراب
کشید محنت بسیار، صد هزار افسوس
فغان که از ستم کوفیان دون، به حسین
کسی نماند مددکار، صد هزار افسوس
نشست عابد بیمار، در خرابهٔ شام
به زیر سایهٔ دیوار، صد هزار افسوس
دریغ و درد که «ترکی» به دشت کرب و بلا
نبود زمرهٔ انصار، صد هزار افسوس

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زجور چرخ ستمکار، صد هزار افسوس
که کرده روز مرا تار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: از ظلم و سختی‌هایی که زمانه به من می‌کند، صد بار افسوس می‌خورم که روزهایم را به تاریکی می‌گذرانم، صد بار افسوس.
عزیز فاطمه شد از جفای چرخ، دریغ
به دشت کرب و بلا خوار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: به دلیل بی‌رحمی زمان، فاطمه عزیز از دست رفت و در دشت کربلا، بر او سختی و مصیبت فرود آمد. به حقیقت، افسوس و اندوه فراوانی بر این واقعه می‌بارد.
لوای شاهی سلطان یثرب و بطحا
به کوفه گشت نگون سار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: پرچم شاهی که نماد سلطان یثرب و بطحا بود، به کوفه سقوط کرد و افسوس و حسرتی عمیق بر جای گذاشت.
علم نگون و علمدار با تن بی دست
به نی شده سر سردار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که دانش و علم فلج شده و رهبر آن بدون دست و با زحمت به جایی رسیده است. این وضعیت جای تأسف زیادی دارد.
سری که فاطمه شستن غبار گیسو، رفت
به نوک نیزه، اشرار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: سر فاطمه که گرد و غبار موهایش را شست، به نوک نیزه رفت و این واقعه‌ی دردناک، افسوس و حسرتی بزرگ به همراه داشت.
رخی که بود چو خورشید روی خاکستر
نهاد خولی غدار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: صورت زیبایی که مانند خورشید می‌درخشید، وقتی بر خاکستر گذاشته شد، به دست دشمنی بی‌رحم، بسیار افسوس‌انگیز است.
به راه شام، سکینه غمدیده تا به شام خراب
کشید محنت بسیار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: سکینه، با دل پر از غم، در مسیر شام سختی‌های زیادی را تحمل کرد و با خود از دست دادن‌ها و دردهای فراوانی را به همراه داشت. حسرت و ناراحتی زیادی وجود داشت.
فغان که از ستم کوفیان دون، به حسین
کسی نماند مددکار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: آه که از ظلم و ستم کوفیان پست، کسی در برابر حسین یاری نرساند. افسوس و دریغ که چنین شده است.
نشست عابد بیمار، در خرابهٔ شام
به زیر سایهٔ دیوار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: مرد عابدی که بیمار است، در خرابه‌ای در شهر شام نشسته و زیر سایه دیواری است. او با اندوه بسیار به شرایط خود و زندگی‌اش می‌اندیشد.
دریغ و درد که «ترکی» به دشت کرب و بلا
نبود زمرهٔ انصار، صد هزار افسوس
هوش مصنوعی: متأسفانه، در دشت کربلا، «ترکی» (که به معنای کسانی است که به یاری امام حسین آمدند) حضور نداشت و این یک حسرت بزرگ است. افسوس که تعداد زیادی از یاران و حامیان در آن زمان نبودند و این موضوع باعث تألم و غم عمیقی می‌شود.