گنجور

شمارهٔ ۷۲ - سر حلقهٔ عشاق

شکوه ها دارم ز تو ای آسمان، ای آسمان!
تا بکی گردی به کام دشمنان، ای آسمان!
در عراق آوردی از یثرب، به مهمانی حسین
آب را بستی به روی میهمان، ای آسمان!
از جفایت عرصهٔ کرب و بلا چون لاله زار
گشت از اجساد پاک کشته گان، ای آسمان!
بر سر نیزه سر پرنور ماه برج عشق
جلوه گر کردی چو مهر خاوران، ای آسمان!
پیکر صد چاک او بی سر فکندی بر زمین
وز جفا کردی سرش را بر سنان، آسمان!
راس خونین حسین از کوفه بردی تا به شام
پیکرش را ساختی در خون طپان، ای آسمان!
از جفا کردی سر سر حلقهٔ عشاق را
در تنور خانهٔ خولی نهان، ای آسمان!
بر لب و دندان سبط مصطفی در طشت زر
آشنا کردی تو چوب خیزران، ای آسمان!
قامت سبط نبی را در زمین کربلا
از غم عباس کردی چون گمان، ای آسمان!
تشنه لب عباس را دست از تنش کردی جدا
در کنار دجلهٔ آب روان، ای آسمان!
در پی انگشتری انگشت سلطان امم
شد جدا از ضرب تیغ ساربان، ای آسمان!
لالهٔ صحن چمن اکبر جوان گل عذار
شد بهار عمرا و آخر، خزان، ای آسمان!
نوک پیکان را به جای غنچهٔ پستان مکید
شیرخواره اصغر شیرین زبان، ای آسمان!
ماه برج آل عصمت ماند زیر آفتاب
از چه بر جسمش نگشتی سایبان، ای آسمان!
دختر شیر خدا را بر شتر کردی سوار
با دو چشم اشکبار و، خون چکان، ای آسمان!
آن حریمی را که جبریل امین محرم نبود
بردی اندر مجلس نامحرمان، ای آسمان!
کاروانی از عزیزان خدا از کربلا
شد به خواری سوی شام غم روان، ای آسمان!
از صدای نالهٔ طفلان، به دشت کربلا
ساختی هنگامهٔ محشر عیان، ای آسمان!
جای دارد زین مصیبت گر بریزد خون دل
جای اشک از دیدهٔ کروبیان، ای آسمان!
آسمان ظلمی که تو کردی به سبط مصطفی
کس چنین ظلمی نکرده در جهان، ای آسمان
در عزای سبط پیغمبر شد از بیداد تو
سیل اشک از دیدهٔ « ترکی» روان، ای آسمان!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکوه ها دارم ز تو ای آسمان، ای آسمان!
تا بکی گردی به کام دشمنان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان، من از دست تو گلایه دارم! تا کی می‌خواهی به نفع دشمنان من عمل کنی؟
در عراق آوردی از یثرب، به مهمانی حسین
آب را بستی به روی میهمان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان! تو در عراق از یثرب مهمان حسین را پذیرفتی، اما آب را بر روی او بسته‌ای.
از جفایت عرصهٔ کرب و بلا چون لاله زار
گشت از اجساد پاک کشته گان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم تو، عرصهٔ کربلا همانند دشت لاله زار شد، پر از اجساد پاک کشته‌شدگان، ای آسمان!
بر سر نیزه سر پرنور ماه برج عشق
جلوه گر کردی چو مهر خاوران، ای آسمان!
هوش مصنوعی: تو همچون ماهی درخشان بر سر نیزه‌ای قرار گرفته‌ای و زیبایی و عظمت عشق را به نمایش گذاشته‌ای، مانند خورشید در شرق که نورش دل‌ها را روشن می‌کند، ای آسمان!
پیکر صد چاک او بی سر فکندی بر زمین
وز جفا کردی سرش را بر سنان، آسمان!
هوش مصنوعی: بدن زخمی او را بر زمین انداختی و با بی‌رحمی سرش را بر نیزه کردی، ای آسمان!
راس خونین حسین از کوفه بردی تا به شام
پیکرش را ساختی در خون طپان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: سر خونین حسین را از کوفه به شام بردی و پیکرش را در خون غرق کردی، ای آسمان!
از جفا کردی سر سر حلقهٔ عشاق را
در تنور خانهٔ خولی نهان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: در اثر بی‌رحمی تو، عشق و احساسات ما مانند لوه‌ای در آتش پنهان است، ای آسمان!
بر لب و دندان سبط مصطفی در طشت زر
آشنا کردی تو چوب خیزران، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو با چوب خیزران بر لب و دندان سبط پیامبر، در ظرف زرین، آشنا شدی!
قامت سبط نبی را در زمین کربلا
از غم عباس کردی چون گمان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: در زمین کربلا، قامت نهادن نبی به خاطر غم برادرش عباس، ای آسمان، چه تصوری داشتی!
تشنه لب عباس را دست از تنش کردی جدا
در کنار دجلهٔ آب روان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو دیدی که عباس تشنه لب، در کنار دجله، چگونه جانش را از تنش جدا کردی.
در پی انگشتری انگشت سلطان امم
شد جدا از ضرب تیغ ساربان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: در جستجوی انگشتری، انگشت سلطان قطع شد، و این حادثه‌ای بود جدا از ضربه‌های شمشیر مأمور. ای آسمان!
لالهٔ صحن چمن اکبر جوان گل عذار
شد بهار عمرا و آخر، خزان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: در باغ چمن، لاله‌ای که نیروی جوانی و زیبایی داشت، به نشانه‌ی بهار جوانی و عمرش درخشید، اما حالا که بهار به پایان رسیده، به نظر می‌رسد که پاییز فرارسیده است، ای آسمان!
نوک پیکان را به جای غنچهٔ پستان مکید
شیرخواره اصغر شیرین زبان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: شیرخوارهٔ خوش‌زبان، به جای مکیدن غنچهٔ پستان، نوک پیکان را می‌مکد، ای آسمان!
ماه برج آل عصمت ماند زیر آفتاب
از چه بر جسمش نگشتی سایبان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ماه که نماد پاکی و معصومیت است، زیر نور آفتاب قرار گرفته و این نشان‌دهنده عدم حمایتی از جانب آسمان است. به طور کلی، شاعر از آسمان می‌پرسد که چرا نتوانسته از او محافظت کند.
دختر شیر خدا را بر شتر کردی سوار
با دو چشم اشکبار و، خون چکان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: دختر شیر خدا را بر روی شتر سوار کردی، در حالی که چشمانش پر از اشک و صورتش خون آلود است، ای آسمان!
آن حریمی را که جبریل امین محرم نبود
بردی اندر مجلس نامحرمان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو این حریمی را که حتی جبریل هم اجازه ورود به آن را نداشت، به جمع نامحرمان بردی!
کاروانی از عزیزان خدا از کربلا
شد به خواری سوی شام غم روان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: گروهی از عزیزان خدا از کربلا با حالت خوار و مغموم به سمت شام روانه شدند، ای آسمان!
از صدای نالهٔ طفلان، به دشت کربلا
ساختی هنگامهٔ محشر عیان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو با ناله‌های کودکان در دشت کربلا، صحنه‌ای از قیامت را به وضوح به تصویر کشیدی.
جای دارد زین مصیبت گر بریزد خون دل
جای اشک از دیدهٔ کروبیان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: این مصیبت به قدری بزرگ و سخت است که اگر دل‌ها از درد و رنج بترکد، انگار باید خون بریزد. حتی اشک فرشتگان هم در این مورد کم می‌آید، ای آسمان!
آسمان ظلمی که تو کردی به سبط مصطفی
کس چنین ظلمی نکرده در جهان، ای آسمان
هوش مصنوعی: ای آسمان، ظلمی که تو بر سبط پیامبر کردی، هیچ کس در جهان به این شکل ظلم نکرده است.
در عزای سبط پیغمبر شد از بیداد تو
سیل اشک از دیدهٔ « ترکی» روان، ای آسمان!
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و بی‌عدالتی تو، اشک‌های «ترکی» همچون سیل از چشمان او به خاطر سوگواری برای نوه پیامبر جاری شده است، ای آسمان!