گنجور

شمارهٔ ۷۱ - مصاف عاشقی

چون جفا کردی به آل بوتراب، ای آسمان
کاش گشتی سرنگون همچون جباب، ای آسمان!
شام را معمور کردی ا زپی قتل حسین
ساختی بطحا و یثرب را خراب، ای آسمان
سبط احمد را فکندی در میان خاک و خون
تن برهنه در میان آفتاب، ای آسمان!
دست سقای حرم را از بدن کردی جدا
با لب تشنه کنار نهر آب، ای آسمان!
کندی از بن گلبن حق، اکبر گلگون عذار
ریختی از چشم لیلا بس گلاب، ای آسمان!
قاسم کوکب لقا را در مصاف عاشقی
دست و پایش را زخون کردی خضاب، ای آسمان!
اهل بیت مصطفی را چون اسیران فرنگ
جمله را بستی به یک بند وطناب، ای آسمان!
از جفا بردی به شهر شام، در بزم یزید
دختر خیرالنسا را بی نقاب، ای آسمان!
راس پر نور حسین تشنه لب را از جفا
ساختی زینت ده بزم شراب، ای آسمان!

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون جفا کردی به آل بوتراب، ای آسمان
کاش گشتی سرنگون همچون جباب، ای آسمان!
هوش مصنوعی: وقتی به خانواده‌ی بوتراب ظلم کردی، ای آسمان، ای کاش مانند جباب، به زمین بیفتی!
شام را معمور کردی ا زپی قتل حسین
ساختی بطحا و یثرب را خراب، ای آسمان
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو باعث شدی که شب را برای قتل حسین آماده کنی و شهرهای بطحا و یثرب را ویران ساختی.
سبط احمد را فکندی در میان خاک و خون
تن برهنه در میان آفتاب، ای آسمان!
هوش مصنوعی: نوه‌ پیامبر را در میان خاک و خون رها کرده‌اند، در حالی که بدنش بدون لباس زیر آفتاب سوزان قرار دارد، ای آسمان!
دست سقای حرم را از بدن کردی جدا
با لب تشنه کنار نهر آب، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان! تو دیدی که دست سقا را از بدن جدا کردند در حالی که تشنه بود و در کنار نهر آب، چه مظلومانه به قتل رسید.
کندی از بن گلبن حق، اکبر گلگون عذار
ریختی از چشم لیلا بس گلاب، ای آسمان!
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد شاعر از زیبایی و ظرافتی خاص سخن می‌گوید که مانند گلی زیبا در دل طبیعت وجود دارد. او به بطرز شاعرانه‌ای از چشمان لیلا می‌گوید که به مانند دریایی از گلاب، طراوت و زندگی را به فضای اطراف می‌افشاند. در واقع، شاعر به زیبایی‌های آسمان و تأثیر آن بر زمین و دل انسان‌ها می‌پردازد.
قاسم کوکب لقا را در مصاف عاشقی
دست و پایش را زخون کردی خضاب، ای آسمان!
هوش مصنوعی: قاسم در میدان عشق با تلاشی عاشقانه، خود را مجروح کرده و خونین است، ای طبیعت!
اهل بیت مصطفی را چون اسیران فرنگ
جمله را بستی به یک بند وطناب، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان! اهل بیت پیامبر را مانند کسانی که در بند و زنجیر هستند، به یکدیگر بسته و محبوس کردی.
از جفا بردی به شهر شام، در بزم یزید
دختر خیرالنسا را بی نقاب، ای آسمان!
هوش مصنوعی: تو با بی‌رحمی به شهر شام رفتی و در میهمانی یزید، دختر خیرالنسا را بدون حجاب به نمایش گذاشتی، ای آسمان!
راس پر نور حسین تشنه لب را از جفا
ساختی زینت ده بزم شراب، ای آسمان!
هوش مصنوعی: ای آسمان! تو حسین را که با چهره‌ای نورانی و تشنه در برابر ظلم قرار داشت، به زینت مهمانی شراب تبدیل کردی و او را از جفا و ستم دور نداشتی.