شمارهٔ ۷۰ - بادهٔ عشق
ای کشته ای که کعبهٔ عشق است کوی تو!
روی تمام عالمیان است سوی تو
ما را شراب کوثر و تنسیم گو مباش
چون خورده ایم بادهٔ عشق از سبوی تو
آب حیات و کوثر و تنسیم و سلسبیل
هیچند پیش خاک در مشکبوی تو
تو در دل منی و من از فرط اشتیاق
هرسو روانه ام ز پی جستجوی تو
گر بزم شادمانی و گر مجلس عزاست
نقل مجالس است همه گفتگوی تو
آبی که مهر فاطمه بود از چه کوفیان
بستند از طریق شقاوت به روی تو
نازم به همت تو که در سجده زسر تیغ
شد خون پاک حنجرت آب وضوی تو
بوسیده بود زیر گلوی تو را نبی
خنجر حیا نمود که برد گلوی تو
گر کاینات غرقهٔ بحر فنا شوند
کی خونبهاست یکسره بر تار موی تو
شاها!هوای کرب و بلایت به سر مراست
مگذار زیر خاک برم آرزوی تو
گر جان رود ز قالب «ترکی» به کربلا
جان دوباره بر تنش آید ز بوی تو
شمارهٔ ۶۹ - چشمهٔ خون: ای ز غمت دل فسرده آدم و حواشمارهٔ ۷۱ - مصاف عاشقی: چون جفا کردی به آل بوتراب، ای آسمان
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.