گنجور

شمارهٔ ۶۹ - چشمهٔ خون

ای ز غمت دل فسرده آدم و حوا
خسته ز داغت روان مریم و عیسی
ای به عزایت چکیده در عوض اشک
خون دل از چشم خلق عالم بالا
غرق نشد از چه رو سفینهٔ گیتی
چون تو شدی تشنه کشته، بر لب دریا
جسم شریفت ز صدر زین، چو نگون شد
چشمهٔ خون شد روان، ز دیدهٔ زهرا
تا به سر نیزه شد بلند سر تو
ناله برآمد زنای نیزه اعدا
بیضه بیضا گرفت تا به سر نی
گشت هویدا سرت، چو بیضهٔ بیضا
پیکر عریان چاک چاک تو از کین
بود سه روز و دو شب، به دامن صحرا
کرد جدا اهرمن ز دست تو انگشت
از پی انگشتری که برد به یغما
سینهٔ تو خورد شد ز سم ستوران
کهنه لباس تو گشت غارت اعدا
شمس رخت تا غروب کرد به مطبخ
روز سیه شد به خلق، چون شب ظلما
خواندن قرآن، سر تو بر سر نیزه
تاب ز زینب ربود و صبر ز لیلا
هر که نگرید به یاد غربتت امروز
غصه خورد، در شفاعت تو به فردا
از غمت ای تشنه لب! زدیدهٔ «ترکی»
اشک روان جاری است دریا دریا

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز غمت دل فسرده آدم و حوا
خسته ز داغت روان مریم و عیسی
هوش مصنوعی: ای دل آدم و حوا از غم تو پژمرده است و روح مریم و عیسی از داغ تو به ستوه آمده‌اند.
ای به عزایت چکیده در عوض اشک
خون دل از چشم خلق عالم بالا
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عزایت، اشک‌های خونین از دل انسان‌ها بر زمین ریخته شده است.
غرق نشد از چه رو سفینهٔ گیتی
چون تو شدی تشنه کشته، بر لب دریا
هوش مصنوعی: چرا کشتی زندگی به تو که تشنه‌ی مرگ هستی، غرق نشده است در حالی که در کنار دریا قرار داری؟
جسم شریفت ز صدر زین، چو نگون شد
چشمهٔ خون شد روان، ز دیدهٔ زهرا
هوش مصنوعی: وقتی جسم پاکت از روی زین به زمین افتاد، چشمه‌ خونی از چشمان فاطمه جاری شد.
تا به سر نیزه شد بلند سر تو
ناله برآمد زنای نیزه اعدا
هوش مصنوعی: وقتی که سر نیزه بالا رفت، ناله‌های دردآور تو از آن بلند شد و نشان‌دهنده‌ی رنج و زخم‌های ناشی از ظلم و ستم دشمنان بود.
بیضه بیضا گرفت تا به سر نی
گشت هویدا سرت، چو بیضهٔ بیضا
هوش مصنوعی: توی این بیت، اشاره به این هست که بیضه سفید (یک دایره یا شکل گرد) به اندازه‌ای بزرگ شد که نمایان شد، درست مانند سر تو که همچون همان بیضه سفید است. به طور کلی، به تضاد یا ارتباط میان شکل و اندازه چیزها پرداخته می‌شود.
پیکر عریان چاک چاک تو از کین
بود سه روز و دو شب، به دامن صحرا
هوش مصنوعی: پیکر بی‌پوشش و زخمی تو که از خشم و کینه به چنین حالتی درآمده بود، سه روز و دو شب در دامن طبیعت و بیابان قرار داشت.
کرد جدا اهرمن ز دست تو انگشت
از پی انگشتری که برد به یغما
هوش مصنوعی: اهرمَن (نیروی شر) دست تو را رها کرد و انگشتت را به دنبال انگشتری که به سرقت برده، جدا کرد.
سینهٔ تو خورد شد ز سم ستوران
کهنه لباس تو گشت غارت اعدا
هوش مصنوعی: دل تو به خاطر تیرهای دشمنان زخم خورده و کهنه‌پوشی، لباس تو مورد هجوم و چپاول قرار گرفته است.
شمس رخت تا غروب کرد به مطبخ
روز سیه شد به خلق، چون شب ظلما
هوش مصنوعی: تا وقتی که زیبایی تو درخشان بود و روز روشن بود، همه چیز روشن و زیبا به نظر می‌رسید. اما بعد از آنکه شب فرارسید و نور تو محو شد، دنیا به رنگ سیاهی درآمد و مثل شب تاریک و ظلمانی شد.
خواندن قرآن، سر تو بر سر نیزه
تاب ز زینب ربود و صبر ز لیلا
هوش مصنوعی: خواندن قرآن باعث شد که سر تو بر سر نیزه بماند و زینب را تحت تأثیر قرار دهد و صبر لیلا را نیز از دست بدهد.
هر که نگرید به یاد غربتت امروز
غصه خورد، در شفاعت تو به فردا
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر یاد تو در دیروز اندوهگین شده باشد، امیدوار است که در روزی دیگر، به خاطر تو از شفاعت و نیکی برخوردار شود.
از غمت ای تشنه لب! زدیدهٔ «ترکی»
اشک روان جاری است دریا دریا
هوش مصنوعی: از اندوه تو، ای تشنه لب، چشمانم مانند دریا پر از اشک است و بی‌وقفه می‌ریزد.