گنجور

شمارهٔ ۷۳ - داغ لاله رویان

فلک ویران شوی بنگر چه ظلمی، در جهان کردی
به گیتی هر چه ای ظالم!دلت می خواست آن کردی
حسین آن نور حق در کربلا خواندی به مهمانی
ز راه دشمنی آواره اش از خانمان کردی
از اول در عراق آوردی، آن شاه حجازی را
به صد شور و نوایش با خالف همنعنان کردی
از آن پس آب را بستی به روی اهل بیت او
فلک رویت سیه خوش احترام میهمان کردی
حسین آغشته در خون وختم رسل غمگین
یزید بی مروت را ز قتلش شادمان کردی
تنش را در زمین کربلا انداختی بی سر
سرش را در تنور خانهٔ خولی نهان کردی
نهادی در میان طشت زر راس منیرش را
لبش آزرده از جورت ز چوب خیزران کردی
فکندی بر زمین سرو قد رعنای اکبر را
تن چون یاسمینش را ز خون چون ارغوان کردی
خضاب از خون سر کردی تو دست و پای قاسم را
بهار شادی او را به دشت خون، خزان کردی
ز راه کین، به دست حرمله تیر وکمان دادی
گلوی اصغر شیرین زبانش را نشان کردی
پریشان ساختی در کربلا گیسوی زینب را
ز داغ لاله رویان، قامت او را کمان کردی
خیام آل طاها را زدی از راه کین آتش
حریم آل یاسین را گرفتار خسان کردی
ز فریاد و فغان اهل بیت سبط پیغمبر
به دشت کربلا هنگامهٔ محشر، عیان کردی
نشاندی بر شترها اهل بیت میربطحا را
به سوی شامشان با دیدهٔ گریان روان کردی
فلک از این جفاهایی که با آل نبی کردی
به جای اشک، خون از دیدهٔ «ترکی» روان کردی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلک ویران شوی بنگر چه ظلمی، در جهان کردی
به گیتی هر چه ای ظالم!دلت می خواست آن کردی
هوش مصنوعی: ای آسمان، ویرانه‌ای برپا کرده‌ای! ظلم‌هایی که در این جهان به وجود آوردی را ببین. ای ظالم، هر چه در دل خواستی، همان را انجام دادی.
حسین آن نور حق در کربلا خواندی به مهمانی
ز راه دشمنی آواره اش از خانمان کردی
هوش مصنوعی: حسین، آن نور الهی، در کربلا به دعوت دشمنانش آمد و آنها او را از خانه و کاشانه‌اش بیرون کردند.
از اول در عراق آوردی، آن شاه حجازی را
به صد شور و نوایش با خالف همنعنان کردی
هوش مصنوعی: از ابتدا در عراق، آن پادشاه حجازی را با شور و نوای فراوان به میدان آوردی و با صدای مخالفانش مواجه شدی.
از آن پس آب را بستی به روی اهل بیت او
فلک رویت سیه خوش احترام میهمان کردی
هوش مصنوعی: بعد از آن، آب را برای اهل بیت او مسدود کردی و آسمان، چهره‌ات را تیره کرد و به مهمان‌ها احترام نذاشتی.
حسین آغشته در خون وختم رسل غمگین
یزید بی مروت را ز قتلش شادمان کردی
هوش مصنوعی: حسین، که در خون خود غلتیده است، باعث شد که یزید، که در بی‌رحمی مشهور است، از کشتن او خوشحال شود.
تنش را در زمین کربلا انداختی بی سر
سرش را در تنور خانهٔ خولی نهان کردی
هوش مصنوعی: تو بدن او را در زمین کربلا انداختی و سرش را در تنور خانه خولی پنهان کردی.
نهادی در میان طشت زر راس منیرش را
لبش آزرده از جورت ز چوب خیزران کردی
هوش مصنوعی: در میان ظرف طلایی، نوری درخشان وجود دارد که لبانش به خاطر ضربه‌ای از چوب درخت خیزران، زخمی شده‌اند.
فکندی بر زمین سرو قد رعنای اکبر را
تن چون یاسمینش را ز خون چون ارغوان کردی
هوش مصنوعی: به زمین انداختی سرو قامت زیبای اکبر را، و تن او را چون یاسمن سفید، با خونش مانند ارغوان رنگین کردی.
خضاب از خون سر کردی تو دست و پای قاسم را
بهار شادی او را به دشت خون، خزان کردی
هوش مصنوعی: تو با خضاب کردن دست و پای قاسم از خون، بهار شادی او را به دشت خون تبدیل کردی و او را در خزان غم فرو بردی.
ز راه کین، به دست حرمله تیر وکمان دادی
گلوی اصغر شیرین زبانش را نشان کردی
هوش مصنوعی: با تیر و کمان حرمله، از راه کینه، گلوی کودک نازنین و زبان شیرین او را هدف قرار دادی.
پریشان ساختی در کربلا گیسوی زینب را
ز داغ لاله رویان، قامت او را کمان کردی
هوش مصنوعی: تویی که در کربلا با داغ جوانان و زیبایی آنها، گیسوی زینب را پریشان کردی و قامت او را مانند کمان خم کرده‌ای.
خیام آل طاها را زدی از راه کین آتش
حریم آل یاسین را گرفتار خسان کردی
هوش مصنوعی: شما به راه کینه، خانواده آل طاها را آسیب زدید و آتش به حریم آل یاسین انداختید و آن را به دست خائنان سپردید.
ز فریاد و فغان اهل بیت سبط پیغمبر
به دشت کربلا هنگامهٔ محشر، عیان کردی
هوش مصنوعی: از ناله و فریاد اهل بیت پیامبر در دشت کربلا، صدای گرفتار و غمگین آن‌ها به وضوح شنیده می‌شود و حالتی شبیه به روز قیامت را به نمایش می‌گذارد.
نشاندی بر شترها اهل بیت میربطحا را
به سوی شامشان با دیدهٔ گریان روان کردی
هوش مصنوعی: تو اهل بیت میربطحا را بر شتران نشانیدی و با چشمانی اشک‌بار، آنها را به سمت شام روانه کردی.
فلک از این جفاهایی که با آل نبی کردی
به جای اشک، خون از دیدهٔ «ترکی» روان کردی
هوش مصنوعی: ای آسمان! تو با ظلم‌هایی که به خانواده پیامبر کردی، به جای قطره‌های اشک، خون از چشمان «ترکی» جاری ساختی.