گنجور

شمارهٔ ۵۷ - شراره آه دل

دلم ز ماریه عزم سفر نکرده هنوز
هوای شهر و دیار دگر نکرد هنوز
خیال می کشدم گه به شام و، گه به حجاز
ولی ز ماریه قطع نظر نکرده هنوز
به اهل بیت پیمبر مگر که مر شریر
به دشت کرب وبلا ترک شر نکرده هنوز؟
سرشک دیدهٔ زین العباد خشک نشد
مگر حسین لبی زآب، تر نکرده هنوز؟
شراره آه دل، از تشنگی شه، با شمر
مگر که بر دل سختش اثر نکرده هنوز؟
برهنه سرکند از مشرق آفتاب طلوع
مگر که زینب معجر به سر نکرده هنوز؟
نوای نالهٔ لیلا ز نینوا آید
مگر کناره ز نعش پسر نکرده هنوز؟
تنور خانهٔ خولی ست بزم مهمانی
مگر حسین از آن جا سفر نکرده هنوز؟
فلک به عترت اطهار در خرابهٔ شام
مگر شب غم شان را سحر نکرده هنوز؟
سر بریدهٔ سبط نبی به بزم یزید
مگر مفارقت از طشت زر نکرده هنوز؟
صبا ز کرب وبلا در نجف ز قتل حسین
مگر نرفته علی را خبر نکرده هنوز؟
سرشک دیدهٔ «ترکی» ز سرگذشت ولی
ز دشت ماریه خاکی به سر نکرده هنوز؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.