گنجور

شمارهٔ ۵۴ - دجلهٔ زلال

ای گوشوار عرش خداوند ذوالجلال
ای منبع مروت وای معدن کمال!
ای با غم و مصیبت دور زمانه جفت
ای درمقام صبر و رضا طاق وبی همال!
آدم به باغ خلد بود از غمت ملول
زان رودلی ز آدمیان نیست بی ملال
قاتل چو شمر ناکس ومقتول چون تو کس
باله کسی ندیده و نشنیده تا به حال
شمرت نداده آب چرا؟ سر ز تن برید
با آنکه بود در بر او دجلهٔ زلال
از خنجر جفا ز تنت سر بریده شد
وز سم اسب ها بدنت گشت پایمال
جسمت چو آفتاب و، به گردت ستاره وار
زن های سال خورده و، اطفال خردسال
مادر به ناله بهر پسر، زن برای شوی
دختر ز مرگ باب و، پسر از فراق خال
یک تن به سرکشیت نیامد به غیر شمر
وآن هم ز راه خشم، نگفتت که کیف حال
دست تو را برید به مقتل چو ساربان
گویا که جان ز جسم جهان، یافت انفصال
گشتند نوخطان تو از تیغ کین قتیل
افتاد جسم اطهرشان، در صف قتال
از ترس شمر شوم، درآن دشت هولناک
گشتند کودکان تو سرگشته چون غزال
ای خسرو بریده سر، ای تشنه لب شهید!
ای اوفتاده دور، من الاهل والعیال!
ما را به جز خیال تو دیگر خیال نیست
تا زنده ایم محو نخواهی شد از خیال
بگذشته سال و مه بسی از روز قتل تو
منسوخ کی عزای تو گرددبه ماه و سال؟
«ترکی» به ما تمت شده شاها!تمام عمر
از مویه همچو مویی و، ناله همچو نال

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گوشوار عرش خداوند ذوالجلال
ای منبع مروت وای معدن کمال!
هوش مصنوعی: ای گوشواره‌ی عرش خداوند بزرگ و با عظمت، تو سرچشمه‌ای از دیانت و ارزش‌های انسانی هستی و مظهر کمال و شایستگی!
ای با غم و مصیبت دور زمانه جفت
ای درمقام صبر و رضا طاق وبی همال!
هوش مصنوعی: ای کسی که در سختی‌ها و مشکلات زمانه تنها نیستی و در مقام صبر و رضایت قرار داری، تو همچون طاقی بدون همدمی هستی!
آدم به باغ خلد بود از غمت ملول
زان رودلی ز آدمیان نیست بی ملال
هوش مصنوعی: آدم در بهشت بود و به خاطر غم و اندوهش دلگیر بود، اما از کسانی که مانند او هستند، هیچ‌گونه بی‌حوصلگی و ملالتی نداشت.
قاتل چو شمر ناکس ومقتول چون تو کس
باله کسی ندیده و نشنیده تا به حال
هوش مصنوعی: قاتل، مانند شمر، شخصی ناتوان و بی‌ارزش است، و مقتول، که تو هستی، از بزرگ‌ترین و ناشناخته‌ترین افراد است که هیچ‌کس نه او را دیده و نه درباره‌اش شنیده است.
شمرت نداده آب چرا؟ سر ز تن برید
با آنکه بود در بر او دجلهٔ زلال
هوش مصنوعی: چرا شمشیر شمر به تو آب نداد؟ او سر را از تن برید در حالی که در کنارش دجلهٔ زلال جریان داشت.
از خنجر جفا ز تنت سر بریده شد
وز سم اسب ها بدنت گشت پایمال
هوش مصنوعی: بر اثر ظلم و خیانت دشمن، جان تو گرفته شد و بدنت زیر سم‌های اسب‌ها له و ویران گردید.
جسمت چو آفتاب و، به گردت ستاره وار
زن های سال خورده و، اطفال خردسال
هوش مصنوعی: بدنت همچون آفتاب می‌تابد و اگر به دور تو نگاه کنی، همچون ستاره‌های درخشان، زنان سالخورده و کودکان کوچک را می‌بینی.
مادر به ناله بهر پسر، زن برای شوی
دختر ز مرگ باب و، پسر از فراق خال
هوش مصنوعی: مادر به خاطر فرزندش ناله می‌کند، زن به خاطر شوهرش، دختر به خاطر پدرش و پسر به خاطر جدایی از محبوبش.
یک تن به سرکشیت نیامد به غیر شمر
وآن هم ز راه خشم، نگفتت که کیف حال
هوش مصنوعی: تنها شمر به تو نزدیک شد و آن هم به خاطر خشم و طغیانت، نه از روی محبت یا دوستی. او هم به تو نگفت که حال و روزت چطور است.
دست تو را برید به مقتل چو ساربان
گویا که جان ز جسم جهان، یافت انفصال
هوش مصنوعی: دست تو را در میدان قتل و کشتار بریدند، گویی که جان از جسم دنیا جدا شده است.
گشتند نوخطان تو از تیغ کین قتیل
افتاد جسم اطهرشان، در صف قتال
هوش مصنوعی: عشاق و دلدادگان تو به خاطر دشمنی و کینه، قربانی شدند و جسم پاکشان در میدان نبرد به زمین افتاد.
از ترس شمر شوم، درآن دشت هولناک
گشتند کودکان تو سرگشته چون غزال
هوش مصنوعی: کودکان تو در آن دشت وحشت‌زده و سردرگم هستند، انگار که مانند غزال‌های لرزان و ترسیده به دور و بر می‌نگرند، گویی از شمر می‌ترسند و در حال فرارند.
ای خسرو بریده سر، ای تشنه لب شهید!
ای اوفتاده دور، من الاهل والعیال!
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ و از پای درآمده، ای کسی که در واقع تشنه‌ام هستی و جان داده‌ای! ای کسی که از خانواده و نزدیکانت دور افتاده‌ای!
ما را به جز خیال تو دیگر خیال نیست
تا زنده ایم محو نخواهی شد از خیال
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده‌ایم، تنها به یاد تو هستیم و هیچ اندیشه دیگری در ذهن ما نیست. تو هرگز از افکار ما محو نخواهی شد.
بگذشته سال و مه بسی از روز قتل تو
منسوخ کی عزای تو گرددبه ماه و سال؟
هوش مصنوعی: سال‌ها و ماه‌ها از روزی که تو کشته شدی گذشته، هرگز عزای تو فراموش نخواهد شد و همچنان در دل‌ها باقی می‌ماند.
«ترکی» به ما تمت شده شاها!تمام عمر
از مویه همچو مویی و، ناله همچو نال
هوش مصنوعی: ای عشق، به ما طعنه‌ای زدی! تمام عمر در غم و اندوه به سر برده‌ایم، مانند کسی که همواره ناله و گریه می‌کند.