شمارهٔ ۴۹ - مرآت خدا
ای قتیلی که به خون غرقه ز شمشیر جفایی
وی شهیدی که بریده ز بدن سر ز قفایی
سر بریده ز تن از جور لعینان به چه جرمی
به چه تقصیر گرفتار به صد رنج و بلایی
زینت دوش نبی بودی و نور دل زهرا
پایمال از سم اسبان مخالف تو چرایی؟
در عراق آمدی از ملک حجاز ای شه خوبان
باشکوه و عظمت بود تو را فر همایی
قاسمی داشتی و عونی و عباس رشیدی
اکبری داشتی و اصغر فرخندهلقایی
همرهانت همه گشتند شهید از دم خنجر
هر یکی با تن صد چاک فتادند به جایی
اکبرت سرخ شد از خون رخ چون بدر منیرش
قاسم از خون سر خویش به کف بست حنایی
اوفتادی به روی خاک زمین چون ز سر زین
آسمان اشکفشان گشت و به پا کرد عزایی
ای حسین ای که شدی کشته ز شمشیر مخالف
ای که سالاری و سر حلقهٔ خیل شهدایی
خونبهای تو خدا گشت که در عالم معنا
هم تو مرآت خدا هستی و هم خون خدایی
روز و شب عابد بیمار تو در کنج خرابه
داشت از لخت دل و اشک دوایی و غذایی
نظری جانب «ترکی» ز ره لطف و کرم کن
جز در مرحمت تو نبرد راه به جایی
شمارهٔ ۴۸ - مظلوم کربلا: چشمی که در عزای شه کربلا گریستشمارهٔ ۵۰ - آتش داغ: « ای که با مهر تو آب و گلم آمیخته شد!
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای قتیلی که به خون غرقه ز شمشیر جفایی
وی شهیدی که بریده ز بدن سر ز قفایی
هوش مصنوعی: ای کسی که به دست خیانت به قتل رسیدی و غرق در خون هستی، تو همچون شهیدی هستی که سرش از بدن جدا شده و به قفا نگاه میکند.
سر بریده ز تن از جور لعینان به چه جرمی
به چه تقصیر گرفتار به صد رنج و بلایی
هوش مصنوعی: سر بریدهای از بدن، بهدلیل ظلم و ستم دشمنان، به چه گناه و تقصیری با این همه رنج و مصیبت روبرو است؟
زینت دوش نبی بودی و نور دل زهرا
پایمال از سم اسبان مخالف تو چرایی؟
هوش مصنوعی: تو زینت دوش پیامبر هستی و نور دل فاطمه، چرا باید زیر پای اسبان مخالف له شوی؟
در عراق آمدی از ملک حجاز ای شه خوبان
باشکوه و عظمت بود تو را فر همایی
هوش مصنوعی: تو ای پادشاه زیبا و با جلال که از سرزمین حجاز به عراق آمدهای، در حقیقت، عظمتی داردی همچون فرشتهای که بر فراز آسمانها است.
قاسمی داشتی و عونی و عباس رشیدی
اکبری داشتی و اصغر فرخندهلقایی
هوش مصنوعی: تو دوستان و همراهانی داشتی که هر کدام به نوعی در زندگیات نقش داشتند؛ از جمله قاسمی، عونی، عباس رشیدی اکبری و اصغر فرخندهلقایی. این افراد هر یک ویژگیهای خاص خود را داشتند و در کنار تو بودند.
همرهانت همه گشتند شهید از دم خنجر
هر یکی با تن صد چاک فتادند به جایی
هوش مصنوعی: دوستانت همه در راه جان باختهاند و هر یک از آنها به خاطر زخمهای فراوانی که برداشته، به زمین افتادهاند.
اکبرت سرخ شد از خون رخ چون بدر منیرش
قاسم از خون سر خویش به کف بست حنایی
هوش مصنوعی: چهرهات از خون سرخ شد، همانند ماه درخشان. قاسم نیز از خون خود رنگ حنایی به دست آورد.
اوفتادی به روی خاک زمین چون ز سر زین
آسمان اشکفشان گشت و به پا کرد عزایی
هوش مصنوعی: تو بر زمین افتادی و مانند بارانی از اشک، از آسمان نازکدل و غمانگیز شدی و برای آن سوگ برپا کردی.
ای حسین ای که شدی کشته ز شمشیر مخالف
ای که سالاری و سر حلقهٔ خیل شهدایی
هوش مصنوعی: ای حسین، تو که به دست دشمنان به شهادت رسیدی، تویی که در زمرهی بزرگترین شهدای تاریخ قرار داری و در رهبری و سرپرستی آنان برتری.
خونبهای تو خدا گشت که در عالم معنا
هم تو مرآت خدا هستی و هم خون خدایی
هوش مصنوعی: خونبهای تو به خداوند تعلق گرفت، زیرا در عالم معنوی تو هم جلوهگاه خدا هستی و هم به نوعی نشاندهنده حقایق الهی.
روز و شب عابد بیمار تو در کنج خرابه
داشت از لخت دل و اشک دوایی و غذایی
هوش مصنوعی: عابد بیمار هر روز و شب در گوشهای از خرابه به دعا و شب زندهداری مشغول بود و از شدت درد دل و گریه، دارویی برای خود میساخت و غذایی برای روحش فراهم میکرد.
نظری جانب «ترکی» ز ره لطف و کرم کن
جز در مرحمت تو نبرد راه به جایی
هوش مصنوعی: با لطف و مهربانیات، نگاهی به ترکی بینداز. جز با رحمت و محبت تو، کسی نمیتواند به مقصدی برسد.