گنجور

شمارهٔ ۴۴ - چشم اشکبار

شبان تیره به درگاه کردگار، بنالم
ز جور چرخ و، ز بیداد روزگار، بنالم
چو نی به حال شهیدان نینوا بخروشم
به جان نثاری یاران جان نثار، بنالم
چو در خیال من آید نهال قامت اکبر
سحاب وار، بگریم هزار وار، بنالم
کنم چو یاد من از حلق پارهٔ علی اصغر
به تشنه کامی آن طفل شیرخوار، بنالم
برای آنکه خزان شد بهار گلشن طاها
ز شاخ شعله برآید اگر بهار، بنالم
فراز نیزه سر شاه در مقابل زینب
به خاطر آرم و، از جور نیزه دار، بنالم
دیار شام و خرابه مرا رسد چو به خاطر
به یاد زینب آواره از دیار، بنالم
چکد ز دیده سرشکم ز گریه های سکینه
به دختری که شد از هجر باب، زار بنالم
به جای اشک رود سیل خون، ز دیدهٔ «ترکی»
ز سوز سینه و با چشم اشکبار، بنالم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبان تیره به درگاه کردگار، بنالم
ز جور چرخ و، ز بیداد روزگار، بنالم
هوش مصنوعی: در شب تار، نزد خداوند، از ظلم زمان و ناملایمات زندگی شکایت می‌کنم.
چو نی به حال شهیدان نینوا بخروشم
به جان نثاری یاران جان نثار، بنالم
هوش مصنوعی: مانند نی با حال و هوای شهیدان کربلا دردم را فریاد می‌زنم و به خاطر جان‌فشانی یاران جان‌نثار ناله می‌کنم.
چو در خیال من آید نهال قامت اکبر
سحاب وار، بگریم هزار وار، بنالم
هوش مصنوعی: وقتی به یاد قامت بلند اکبر می‌افتم، مانند ابری که اشک می‌ریزد، هزار بار می‌گریم و ناله می‌کنم.
کنم چو یاد من از حلق پارهٔ علی اصغر
به تشنه کامی آن طفل شیرخوار، بنالم
هوش مصنوعی: وقتی به یاد تشنگی کودک شیرخواری که در حلقه پارهٔ علی اصغر است می‌افتم، غمگین و نالان می‌شوم.
برای آنکه خزان شد بهار گلشن طاها
ز شاخ شعله برآید اگر بهار، بنالم
هوش مصنوعی: اگر بهار به پایان برسد و فصل خزان آغاز شود، همان‌طور که شعله‌ها از شاخه‌های درختان زنده بیرون می‌آیند، من نیز به خاطر این تغییر بهاری که رفته است، باید ناله کنم.
فراز نیزه سر شاه در مقابل زینب
به خاطر آرم و، از جور نیزه دار، بنالم
هوش مصنوعی: در برابر زینب، سر مقدس شاه به تیرک نیزه آویزان است و من از ظلم تیرانداز به درد و ناله درآمده‌ام.
دیار شام و خرابه مرا رسد چو به خاطر
به یاد زینب آواره از دیار، بنالم
هوش مصنوعی: وقتی که به سرزمین شام و ویرانه‌ها می‌روم، یاد زینب که در دیاری بی‌خانمان شده است، در ذهنم می‌آید و از دل دردناک خود ناله می‌کنم.
چکد ز دیده سرشکم ز گریه های سکینه
به دختری که شد از هجر باب، زار بنالم
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک می‌ریزد و به خاطر دختر ساکنِ در دل، که به خاطر جدایی از پدرش، بسیار غمگین و نالان شده است، باید با دل شکسته شکایت کنم.
به جای اشک رود سیل خون، ز دیدهٔ «ترکی»
ز سوز سینه و با چشم اشکبار، بنالم
هوش مصنوعی: به جای اینکه اشکی از چشمانم بریزد، خون ریزش می‌کند. از دل سوخته‌ام با چشمان اشک‌بارم شکایت می‌کنم.