شمارهٔ ۴۲ - حدیث کربلا
شبان تیره از دود فراق دوستان نالم
ز کجر فتاری و بی مهری این آسمان نالم
نمی خندد لبم از بس غم پنهان به دل دارم
بسوزد بند بند استخوانم گر عیان نالم
به روز و شب، ز هجر دوستان و فرقت یاران
چو بلبل از فراق گل، به صحن بوستان نالم
حدیث کربلا و داستان آل طاها را
چو آرم یاد همچون نی، به صد شور و فغان نالم
ز گل کردند خالی ناکسان گلزار زهرا را
ز گلچین شکوه گویم یا ز دست باغبان نالم؟
سر سلطان دین، مهمان شد اندر خانهٔ خولی
به حال میهمان یا از جفای میزبان نالم؟
سرش را بی گنه ببرید شمر و ساربان دستش
ز جور شمر گریم یا ز ظلم ساربان نالم؟
برای خاتمی، اهریمنی ببرید انگشتش
ز سوز دل به حال آن سلیمان زمان نالم
به طشت زر سر سبط پیمبر خواند چون قرآن
بنالم من بر آن سر، یا ز چوب خیزران نالم؟
چو ابر نوبهاری زار بهر کشته گان گریم
چو نی بر غربت آل علی در بزم جان نالم
خزان شد تا بهار عمر اکبر شبه پیغمبر
چو بلبل از غم گل، با سرشک دیدگان نالم
روان شد کاروانی از اسیران، سوی شام غم
به حال آن اسیران، چون درای کاروان نالم
شمارهٔ ۴۱ - قلزم خون: کیست این کشته که در لجهٔ خون غوطه ور است؟شمارهٔ ۴۳ - زانوی غم: من از جور و جفای چرخ کجرفتار، مینالم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبان تیره از دود فراق دوستان نالم
ز کجر فتاری و بی مهری این آسمان نالم
هوش مصنوعی: شبانی که در غم جدایی دوستانش غرق در تیرهروزی است، از بیتوجهی و بیمهری آسمان و سرنوشتش ناله میزند.
نمی خندد لبم از بس غم پنهان به دل دارم
بسوزد بند بند استخوانم گر عیان نالم
هوش مصنوعی: لبخند نمیزنم زیرا غم زیادی در دلم دارم. اگر این غم را نشان دهم، دل و جانم میسوزد و مانند آتش به جانم میافتد.
به روز و شب، ز هجر دوستان و فرقت یاران
چو بلبل از فراق گل، به صحن بوستان نالم
هوش مصنوعی: هر روز و شب به خاطر دوری دوستان و جدایی از یاران، مثل بلبل که به خاطر جدایی از گل در باغ فریاد میزند، من هم در دل غمگین و ناراحت هستم.
حدیث کربلا و داستان آل طاها را
چو آرم یاد همچون نی، به صد شور و فغان نالم
هوش مصنوعی: وقتی یاد حوادث کربلا و داستان اهل بیت را به یاد میآورم، انگار که از تلخی و درد آنها به شدت ناله و فریاد میزنم.
ز گل کردند خالی ناکسان گلزار زهرا را
ز گلچین شکوه گویم یا ز دست باغبان نالم؟
هوش مصنوعی: ناکان در گلزار زهرا، گلها را از بین بردند. آیا بهتر است از شکوه گلچینی بگویم یا از دست باغبانی که به این وضعیت دچار کرده است، ناله کنم؟
سر سلطان دین، مهمان شد اندر خانهٔ خولی
به حال میهمان یا از جفای میزبان نالم؟
هوش مصنوعی: سلطان دین به خانهٔ خولی مراجعه کرده و در حالتی مهمان است. آیا باید از رفتار نا مناسب میزبان شکایت کنم؟
سرش را بی گنه ببرید شمر و ساربان دستش
ز جور شمر گریم یا ز ظلم ساربان نالم؟
هوش مصنوعی: شمر بیدلیل سر انسان بیگناهی را برید و ساربان هم با ظلمش به سایرین آسیب رساند. آیا باید به خاطر ظلم شمر گریه کنم یا از ظلم ساربان شکایت کنم؟
برای خاتمی، اهریمنی ببرید انگشتش
ز سوز دل به حال آن سلیمان زمان نالم
هوش مصنوعی: برای خاتمی، هیچ کار بدی انجام ندهید. من از شدت احساسات نسبت به حال او مانند سلیمان زمان ناامید هستم.
به طشت زر سر سبط پیمبر خواند چون قرآن
بنالم من بر آن سر، یا ز چوب خیزران نالم؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شدت از غم و رنجی که بر سر سبط پیامبر (علیهالسلام) آمده است، ناله میکند. او به طشت زر اشاره میکند که نماد نوعی مراسم یا عزاداری است و میگوید که وقتی قرآن را به آن سر دادهاند، او نیز از شدت غم و ناراحتی ناله میکند. در انتها به تضاد بین نالهاش بر اثر فقدان یا ظلم اشاره میکند، به طوری که آیا باید از چوب خیزران که نشانهای از تنبیه یا سختی است، ناله کند یا نه. این بیت بیانگر عواطف عمیق و اندوه شاعر نسبت به مصیبتهایی است که بر خاندان پیامبر گذشته است.
چو ابر نوبهاری زار بهر کشته گان گریم
چو نی بر غربت آل علی در بزم جان نالم
هوش مصنوعی: مانند ابرهای بهاری برای زمینهای خشک ناله میکنم و مانند نی در غربت خانواده علی (ع) در محفل جان فریاد میزنم.
خزان شد تا بهار عمر اکبر شبه پیغمبر
چو بلبل از غم گل، با سرشک دیدگان نالم
هوش مصنوعی: پاییز زندگی اکبر شبه پیغمبر فرا رسیده است و او مانند بلبل از غم گل، با چشمان اشکآلودش به ناله و زاری پرداخته است.
روان شد کاروانی از اسیران، سوی شام غم
به حال آن اسیران، چون درای کاروان نالم
هوش مصنوعی: یک کاروان از اسیران به سمت شام حرکت کرد و غم و اندوه آنها دل هر بینندهای را به درد میآورد، و من نیز در این میان دلم میسوزد و از این حال نالانم.