گنجور

شمارهٔ ۳۹ - اشک خونین

«در دلم لاله‌صفت، خون جگر می‌ریزد
صدف دیده به رخ، لؤلؤ تر می‌ریزد»
هر زمان یاد کنم از لب عطشان حسین
دجله‌سان، آب سرشکم ز بصر می‌ریزد
بهر خونی که چکید از گلوی او به زمین
از ره دیده مرا خون جگر می‌ریزد
یادم از حنجر خشکیدهٔ او چون آید
اشک خونین من از دیدهٔ تر می‌ریزد
زان شراری که ز سوز عطشش بر جان بود
گوییا بر دلم از غصه شرر می‌ریزد
شمر با چکمهٔ پا سینهٔ او را بشکست
طایر روحم از این واقعه، پر می‌ریزد
با لب تشنه بریدند سرش را ز قفا
جبرئیل از غم او خاک به سر می‌ریزد
صفحهٔ دفتر «ترکی» ز چه خون‌آلود است
مگر از خامهٔ او خون جگر می‌ریزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

«در دلم لاله‌صفت، خون جگر می‌ریزد
صدف دیده به رخ، لؤلؤ تر می‌ریزد»
هوش مصنوعی: در دل من مانند لاله، احساساتی زجرآور و دل‌خراش جاری است، و از چشم‌هایم، اشک مانند مروارید روی صورتم می‌ریزد.
هر زمان یاد کنم از لب عطشان حسین
دجله‌سان، آب سرشکم ز بصر می‌ریزد
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد لب‌های تشنه حسین می‌افتم، اشک‌هایم مانند آب دجله از چشمانم سرازیر می‌شود.
بهر خونی که چکید از گلوی او به زمین
از ره دیده مرا خون جگر می‌ریزد
هوش مصنوعی: به خاطر هر قطره خونی که از گلوی او بر زمین ریخت، چشمم از درد و اندوه، اشک شوق و غم مثل خون جگر می‌ریزد.
یادم از حنجر خشکیدهٔ او چون آید
اشک خونین من از دیدهٔ تر می‌ریزد
هوش مصنوعی: به یاد صدای خش‌دار او که می‌افتم، اشک‌های خونین از چشمانم سرازیر می‌شود.
زان شراری که ز سوز عطشش بر جان بود
گوییا بر دلم از غصه شرر می‌ریزد
هوش مصنوعی: به خاطر آن آتش و شوری که از عطش سوزان آن بر جانم حس می‌کنم، به نظر می‌رسد که از غم و اندوه بر دلم مانند جرقه‌هایی فرو می‌ریزد.
شمر با چکمهٔ پا سینهٔ او را بشکست
طایر روحم از این واقعه، پر می‌ریزد
هوش مصنوعی: شمر با چکمه‌اش سینه‌ام را شکست، و روح من از این حادثه پر می‌زند.
با لب تشنه بریدند سرش را ز قفا
جبرئیل از غم او خاک به سر می‌ریزد
هوش مصنوعی: با لب تشنه، سر او را از پشت بریدند و جبرئیل به خاطر اندوه او، خاک بر سر می‌ریزد.
صفحهٔ دفتر «ترکی» ز چه خون‌آلود است
مگر از خامهٔ او خون جگر می‌ریزد
هوش مصنوعی: صفحهٔ دفتر «ترکی» چرا این‌قدر پر از خون و درد است؟ آیا به خاطر این است که او با قلمش، اشک و غم دل را بر می‌ریزد؟