شمارهٔ ۳۶ - چرخ نیلگون
ای زخم های پیکرت از اختران فزون
وی چهره ات زخون گلوی تو لاله گون
مقتول چون تو دیده ندیده است تا به حال
قاتل چو شمر، کس نشنیده است تا کنون
جرمت چه بود شمر سرت از قفا برید
افکنده پاره پاره تنت را به موج خون
خولی سرت نهاد به خاکستر تنور
جایی دگر نداشت مگر آن لعین دون
ای کاش! آسمان به زمین، سرنگون شدی
آن دم که بر زمین، شدی از صدر زین نگون
آن دم که خون پیکر پاکت به خاک ریخت
چون آسمان، زمین شدی ای کاش بی سکون
آن دم که شد برون ز تنت جان ز تشنگی
ای کاش! جان شدی ز تن انس و جان برون
چون پیکر تو گشت گلدکوب اسب ها
زیر و زبر چرا نشد این چرخ نیلگون؟
در ماتم تو ای شه گلگون قبای عشق
«ترکی» به جای اشک، چکد خونش از عیون
شمارهٔ ۳۵ - طایر باغ جنان: ای شهیدی که لب تشنه بریدند سرت را!شمارهٔ ۳۷ - شافع محشر: که گمان داشت خزان، گلشن حیدر گردد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای زخم های پیکرت از اختران فزون
وی چهره ات زخون گلوی تو لاله گون
هوش مصنوعی: ای زخم هایی که بر بدن تو نشسته، از ستاره ها بیشترند، و چهرهات از خون، مانند گل لاله سرخ شده است.
مقتول چون تو دیده ندیده است تا به حال
قاتل چو شمر، کس نشنیده است تا کنون
هوش مصنوعی: شخصی که کشته شده مانند تو تا به حال دیده نشده و قاتلی مانند شمر تاکنون شنیده نشده است.
جرمت چه بود شمر سرت از قفا برید
افکنده پاره پاره تنت را به موج خون
هوش مصنوعی: جرم تو چه بود که شمر، سرت را از پشت برید و پیکرت را به صورت پارهپاره بر موج خون افکند؟
خولی سرت نهاد به خاکستر تنور
جایی دگر نداشت مگر آن لعین دون
هوش مصنوعی: خولی، سرت را در خاکستر تنور گذاشت، چون جای دیگری نداشت، جز آن دیوانه پست.
ای کاش! آسمان به زمین، سرنگون شدی
آن دم که بر زمین، شدی از صدر زین نگون
هوش مصنوعی: ای کاش! ای کاش آن زمان که از بالای زین افتادی، آسمان هم بر زمین سقوط میکرد.
آن دم که خون پیکر پاکت به خاک ریخت
چون آسمان، زمین شدی ای کاش بی سکون
هوش مصنوعی: زمانی که خون بدن پاکت به خاک ریخت، مثل آسمان، تو به زمین تبدیل شدی. ای کاش که بیحرکت و ساکن میماندی.
آن دم که شد برون ز تنت جان ز تشنگی
ای کاش! جان شدی ز تن انس و جان برون
هوش مصنوعی: زمانی که جانت از تن خارج شود، ای کاش آن لحظه جان به خاطر تشنگی از تن بیرون نیاید! جان باید از تن جدا شود و این جدایی نباید به خاطر حریص بودن باشد.
چون پیکر تو گشت گلدکوب اسب ها
زیر و زبر چرا نشد این چرخ نیلگون؟
هوش مصنوعی: زمانی که بدن تو به زیبایی و زینت مانند اسبها آراسته شد، چرا این دنیا و سرنوشت همچنان بیثبات و نااستوار باقی مانده است؟
در ماتم تو ای شه گلگون قبای عشق
«ترکی» به جای اشک، چکد خونش از عیون
هوش مصنوعی: در سوگ تو، ای پادشاه با لباس سرخ عشق، به جای اشک، خون از چشمانش میریزد.