گنجور

شمارهٔ ۲۹ - محراب عشق

نهاد شمر چو بر خاک، ماه روی حسین
ستاره ریخت فلک بر غبار کوی حسین
حیا نکرد ز روی نبی و فاطمه خصبم
نهاد خنجر بیداد، بر گلوی حسین
به سجده رفت به محراب عشق، روح نماز
به جای آب شد از خون سر، وضوی حسین
ندانم آنکه به زینب چها گذشت آن دم
که کرد با دل خونین نظر، به سوی حسین
سوار بر شتر بی جهاز شد زینب
به شام رفت و به دل ماندش آرزوی حسین
چسان به آتش دوزخ برند «ترکی» را
که هست آب رخ او، ز خاک کوی حسین

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.