شمارهٔ ۲۷ - باغ کربلا
سحرگه عندلیبی در گلستان
همی گفت این سخن با عندلیبان
که ای هم جنسهای من بنالید
چو من، در صحنهٔ گلشن بنالید
از این پس ترک آب و دانه سازید
چو جغدان، جای در ویرانه سازید
که شد در کربلا سبط پیمبر
قتیل از نیزه و شمشیر و خنجر
ستمکاران شام و کوفه با هم
به روز عاشر ماه محرم
در اول آب بر رویش ببستند
دل اهل و عیالش را شکستند
در آخر دست بی رحمی گشودند
چگویم تیر بارانش نمودند
به مقتل از قفایش سر بریدند
تن او را به خاک وخون کشیدند
میان آفتاب گرم سوزان
تنش افکنده اند آن تیره روزان
شما نوشید آب از جویباران
حسین آتش به جان با جمع یاران
شما هم چشم از گلشن بپوشید
دگر آب زلال از جو، ننوشید
شما پا بر فراز گل نهاده
تن عباس بی دست اوفتاده
شما بر شاخهٔ گل نغمه خوانید
به خون آغشتن اکبر ندانید
شما در باغ و بستان خرم وشاد
به خون غلطیده قاسم شاخ شمشاد
شما با جفت خود خندان و مسرور
حسین از اهل بیت خود شده دور
شما درسایهٔ سرو آرمیده
قد زینب ز بار غم خمیده
شما در دامن گلشن فرحناک
گلوی اصغر از تیر ستم چاک
شما با یک دگر همراز و دمساز
به هم یاور، هم آهنگ و، هم آواز
یتیمان حسین از غم پریشان
پراکنده به صحرا و بیابان
کشیده آهشان بر مه زبانه
ز ضرب سیلی و، وز تازیانه
شما بر شاخه های گل نواخوان
سکینه باشد از غم زار وگریان
شما بر شاخه های گل نشسته
رقیه خار در پایش شکسته
شما زین شاخ بر آن شاخ جسته
پریشان عابدین با دست بسته
چرا در طرف باغ و لاله زارید
ز گلشن روی برصحرا گذارید
پس از این واقعه دیگر مخوانید
در این باغ و در این گلشن نمانید
که صیادان زشت کوفه و شام
سیه رویان بدتر از ددودام
به باغ کربلا آتش فکندند
نهال و سرو، و گل از بیخ کندند
میان بلبلان کربلایی
فکندند عاقبت سنگ جدایی
ز چوب کینه پرهاشان شکستند
به بند و ریسمانشان سخت بستند
به شام از کربلاشان زار بردند
میان کوچه و بازار بردند
شما ای بلبلان زین باغ و گلشن
به دشت کربلا سازید مسکن
به سوی کوفه بال و پرگشائید
حسین را از وفا یاری نمائید
ز پر سازید او را سایه بانی
کنید از بهر او مرثیه خوانی
پس از قتل حسین گوگل مبادا
به گلشن سوسن و سنبل مبادا
تو هم « ترکی » نی از بلبلی کم
بیا با بلبلان می باش همدم
تو هستی بلبل گلزار شیراز
به بلبل های دیگر شو هم آواز
تو هم با بلبلان، تا می توانی
به عشق کربلا کن نغمه خوانی
به زخمان حسین از چشم پر نم
بنه از اشک شور خویش مرهم
شمارهٔ ۲۶ - داستان غم فزا: باز بر جان عشقم آتش برفروختشمارهٔ ۲۸ - کبوتران حرم: به دشت کرب وبلا ازجفای شمر شریر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سحرگه عندلیبی در گلستان
همی گفت این سخن با عندلیبان
هوش مصنوعی: در صبح زود، بلبلان در باغ میخواندند و با هم چیزی گفتند.
که ای هم جنسهای من بنالید
چو من، در صحنهٔ گلشن بنالید
هوش مصنوعی: ای همنوعان من، مانند من ناله کنید، در گلزار به گریه و زاری بپردازید.
از این پس ترک آب و دانه سازید
چو جغدان، جای در ویرانه سازید
هوش مصنوعی: از این به بعد مانند جغدها، دیگر به دنبال آب و غذا نباشید و در ویرانهها سکنی گزینید.
که شد در کربلا سبط پیمبر
قتیل از نیزه و شمشیر و خنجر
هوش مصنوعی: در کربلا، نوه پیامبر به قتل رسید و جانش را از دست داد، قربانی شمشیرها و نیزهها و خنجرها شد.
ستمکاران شام و کوفه با هم
به روز عاشر ماه محرم
هوش مصنوعی: ستمگران شام و کوفه در روز عاشورای ماه محرم در کنار هم بودند.
در اول آب بر رویش ببستند
دل اهل و عیالش را شکستند
هوش مصنوعی: در ابتدا آب برایش گرفتند و دل خانوادهاش را شکستند.
در آخر دست بی رحمی گشودند
چگویم تیر بارانش نمودند
هوش مصنوعی: در نهایت، به او بیرحمی کردند و او را به طرز وحشتناکی مورد حمله قرار دادند.
به مقتل از قفایش سر بریدند
تن او را به خاک وخون کشیدند
هوش مصنوعی: او را در محل قتل به قتل رساندند و سرش را از بدن جدا کردند و بدنش را در خون غرق کردند.
میان آفتاب گرم سوزان
تنش افکنده اند آن تیره روزان
هوش مصنوعی: در زیر نور آفتاب داغ، آن روزهای غمانگیز بر او سایه افکندهاند.
شما نوشید آب از جویباران
حسین آتش به جان با جمع یاران
هوش مصنوعی: شما از سرچشمههای محبت و فضیلت حسین نوشیدید و با دوستانتان، آتش عشق را در دل زنده کردید.
شما هم چشم از گلشن بپوشید
دگر آب زلال از جو، ننوشید
هوش مصنوعی: شما هم سعی کنید از زیباییهای دنیای باغ و گل بگذرید و دیگر از آب زلال چشمهها و جو نخورید.
شما پا بر فراز گل نهاده
تن عباس بی دست اوفتاده
هوش مصنوعی: شما بر روی گلها پا گذاشتهاید، در حالی که تن عباس بدون دستانش به زمین سقوط کرده است.
شما بر شاخهٔ گل نغمه خوانید
به خون آغشتن اکبر ندانید
هوش مصنوعی: شما در حال لذت بردن از زیباییهای زندگی هستید و از غم و مشکلات اکبر غافلید.
شما در باغ و بستان خرم وشاد
به خون غلطیده قاسم شاخ شمشاد
هوش مصنوعی: شما در باغ و باغچهای شاد و خوشحال هستید، در حالی که قاسم به خاطر خون خود در آنجا افکنده شده است، مانند شاخ شمشادی که به خون آغشته شده است.
شما با جفت خود خندان و مسرور
حسین از اهل بیت خود شده دور
هوش مصنوعی: شما با همسرتان شاد و خوشحال هستید، در حالی که حسین از خانوادهاش دور افتاده است.
شما درسایهٔ سرو آرمیده
قد زینب ز بار غم خمیده
هوش مصنوعی: شما در زیر سایهٔ درخت سرو استراحت کردهاید، در حالی که قد زینب به خاطر بار غم خمیده شده است.
شما در دامن گلشن فرحناک
گلوی اصغر از تیر ستم چاک
هوش مصنوعی: شما در باغی خوشبو و شاداب هستید که صدای اصغر از زخم تیر ظلم به گوش میرسد.
شما با یک دگر همراز و دمساز
به هم یاور، هم آهنگ و، هم آواز
هوش مصنوعی: شما با یکدیگر همفکر و همدل هستید و به همدیگر کمک میکنید و در یک راستا حرکت میکنید.
یتیمان حسین از غم پریشان
پراکنده به صحرا و بیابان
هوش مصنوعی: یتیمان حسین از اندوهی عمیق آکنده شده و پراکنده به بیابانها و صحراها رفتهاند.
کشیده آهشان بر مه زبانه
ز ضرب سیلی و، وز تازیانه
هوش مصنوعی: آه و ناله آنها بر چهره ماه سایه انداخته است، به خاطر ضربههای سیلی و تازیانه.
شما بر شاخه های گل نواخوان
سکینه باشد از غم زار وگریان
هوش مصنوعی: شما مانند پرندگان خوشصدا در میان گلها، بیغم و شاداب خواهید بود، در حالی که دیگران در غم و اندوه فرورفتهاند.
شما بر شاخه های گل نشسته
رقیه خار در پایش شکسته
هوش مصنوعی: شما بر شاخههای گل نشستهاید و رقیه خار پایش را شکسته است.
شما زین شاخ بر آن شاخ جسته
پریشان عابدین با دست بسته
هوش مصنوعی: شما از این شاخه به آن شاخه پریدید، در حالی که عابدان در حال عبادت با دستانی بسته هستند.
چرا در طرف باغ و لاله زارید
ز گلشن روی برصحرا گذارید
هوش مصنوعی: چرا به سمت باغ و گلزار نروید و از زیباییهای گلها در دشت و صحرا غافل باشید؟
پس از این واقعه دیگر مخوانید
در این باغ و در این گلشن نمانید
هوش مصنوعی: بعد از این اتفاق، دیگر در این باغ و در این گلشن فریاد نزنید، چرا که دیگر جایی برای ماندن وجود ندارد.
که صیادان زشت کوفه و شام
سیه رویان بدتر از ددودام
هوش مصنوعی: صیادان کوفه و شام، افرادی زشت و بدسرشت هستند که به مراتب از حیوانات وحشی نیز بدترند.
به باغ کربلا آتش فکندند
نهال و سرو، و گل از بیخ کندند
هوش مصنوعی: در باغ کربلا، آتش به درختان و گلها افتاد و آنها را از ریشه خشکانیدند.
میان بلبلان کربلایی
فکندند عاقبت سنگ جدایی
هوش مصنوعی: بلبلان در کربلا به ناچار باید جدایی را تحمل کنند و در نهایت با حس دلتنگی و جدایی روبهرو میشوند.
ز چوب کینه پرهاشان شکستند
به بند و ریسمانشان سخت بستند
هوش مصنوعی: از کینه و دشمنی، پرهای آنها را شکستند و با بند و ریسمان محکم آنها را به همدیگر چسباندند.
به شام از کربلاشان زار بردند
میان کوچه و بازار بردند
هوش مصنوعی: آنها را از کربلا به شام منتقل کردند و در میان خیابانها و بازارها به نمایش گذاشتند.
شما ای بلبلان زین باغ و گلشن
به دشت کربلا سازید مسکن
هوش مصنوعی: ای بلبلان، از این باغ و گلستان به دشت کربلا بروید و در آنجا اقامت کنید.
به سوی کوفه بال و پرگشائید
حسین را از وفا یاری نمائید
هوش مصنوعی: به سمت کوفه روان شوید و به حسین کمک کنید، زیرا او به وفا و صداقت نیاز دارد.
ز پر سازید او را سایه بانی
کنید از بهر او مرثیه خوانی
هوش مصنوعی: او را با آرامش و حمایت فراوان احاطه کنید و به خاطر او شعری حزنانگیز بخوانید.
پس از قتل حسین گوگل مبادا
به گلشن سوسن و سنبل مبادا
هوش مصنوعی: پس از قتل حسین، نکوئی و زیباییهای گلشن را فراموش نکنید.
تو هم « ترکی » نی از بلبلی کم
بیا با بلبلان می باش همدم
هوش مصنوعی: تو هم همچون ترکی نیستی، از بلبلی کمتر نیستی. با بلبلان همراه باش و همدم آنها باش.
تو هستی بلبل گلزار شیراز
به بلبل های دیگر شو هم آواز
هوش مصنوعی: تو همچون بلبل در باغ شیراز هستی، با بلبلهای دیگر همصدا شو.
تو هم با بلبلان، تا می توانی
به عشق کربلا کن نغمه خوانی
هوش مصنوعی: هرچقدر که میتوانی، با بلبلان و عاشقان عشق کربلا، آواز بخوان و شادی کن.
به زخمان حسین از چشم پر نم
بنه از اشک شور خویش مرهم
هوش مصنوعی: زخمان حسین را با اشکِ شور خود تسکین بده و به چشم خود از درد و غم، مرهم بگذار.