شمارهٔ ۲۳ - روز عاشورا
«کربلا شد خزان گلستانش
که شکفت ارغوان ز دامانش»
فلک از دست تو مرا در دل
هست دردی که نیست درمانش
در دلم درد بی دوایی هست
که نه پیداست حد و پایانش
بر زبانم نمی شود جاری
غیر ذکر حسین و یارانش
یادم آمد که روز عاشورا
گرمی آفتاب سوزانش
مرغ اگر پر زدی درآن صحرا
می نمود آفتاب، بریانش
سرور دین، ز صدر زین افتاد
خاک بگرفت سر به دامانش
آه از آن دم که اوفتاد به خاک
بدن چاک چاک عریانش
زخم برتن ز اختر افزون داشت
بسکه کردند تیربارانش
شمر ببرید از قفا سراو
در میان دو نهر، عطشانش
برد خولی سرش به خانهٔ خویش
کرد اندر تنور، پنهانش
سر او در تنور و، در صحرا
جسم مجروح بهتر از جانش
زین مصیبت فغان به بزم یزید
پیش چشم زنان و طفلانش
سر سلطان دین، به طشت و یزید
چوب می زد به لعل مرجانش
بوسه گاه رسول را آزرد
آن ستمگر ز چوب خزرانش
روز وشب « ترکی » از برای حسین
خون دل می چکد ز مژگانش
شمارهٔ ۲۲ - آفتاب برج امانت: باران مگر به کرب وبلا قحط آب بودشمارهٔ ۲۴ - دشت عشق: عید قربان است و می بایست قربانی نمود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
«کربلا شد خزان گلستانش
که شکفت ارغوان ز دامانش»
هوش مصنوعی: کربلا به مانند پاییز برای گلستانش شده است، جایی که گل ارغوان از دامنش روییده و شکوفا شده است.
فلک از دست تو مرا در دل
هست دردی که نیست درمانش
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو در دلم دردی وجود دارد که هیچ درمانی برایش نیست.
در دلم درد بی دوایی هست
که نه پیداست حد و پایانش
هوش مصنوعی: در دل من دردی وجود دارد که درمانی برایش نیست و نمیدانم تا کجا ادامه دارد و چه زمانی تمام میشود.
بر زبانم نمی شود جاری
غیر ذکر حسین و یارانش
هوش مصنوعی: زبانم جز نام حسین و یارانش را نمیتواند بر زبان بیاورد.
یادم آمد که روز عاشورا
گرمی آفتاب سوزانش
هوش مصنوعی: یاد من افتاد که در روز عاشورا، گرمای شدید خورشید احساس میشد.
مرغ اگر پر زدی درآن صحرا
می نمود آفتاب، بریانش
هوش مصنوعی: اگر پرندهای در آن دشت پرواز کند، آفتاب به او نور میدهد و او را مانند کباب گرم و داغ میکند.
سرور دین، ز صدر زین افتاد
خاک بگرفت سر به دامانش
هوش مصنوعی: رئیس دین از جایگاه خود پایین افتاد و گرد و غبار بر سرش نشسته است.
آه از آن دم که اوفتاد به خاک
بدن چاک چاک عریانش
هوش مصنوعی: ناراحتی و حسرت از لحظهای که بدن زخمخورده و عریان او به زمین افتاد.
زخم برتن ز اختر افزون داشت
بسکه کردند تیربارانش
هوش مصنوعی: بر اثر تیرهای بسیار که به او زده شد، زخمهایی بر بدنش ایجاد شد.
شمر ببرید از قفا سراو
در میان دو نهر، عطشانش
هوش مصنوعی: شمر او را از پشت سر برید و او در میان دو نهر تشنه بود.
برد خولی سرش به خانهٔ خویش
کرد اندر تنور، پنهانش
هوش مصنوعی: خولی سرش را به خانهاش برگرداند و در تنور پنهانش کرد.
سر او در تنور و، در صحرا
جسم مجروح بهتر از جانش
هوش مصنوعی: کسی که در سختی و مصیبت است و جانش در خطر، بهتر است که بدنی مجروح داشته باشد تا اینکه در اوج خوشی و آرامش سرش در تنور باشد؛ به عبارت دیگر، زندگی در شرایط دشوار و تحمل درد جسمی به از بودن در وضعیت خطرناک و تنشزا است.
زین مصیبت فغان به بزم یزید
پیش چشم زنان و طفلانش
هوش مصنوعی: از این درد و رنج، فریاد و نالهای به مهمانی یزید بلند شد، در برابر چشمان زنان و کودکان او.
سر سلطان دین، به طشت و یزید
چوب می زد به لعل مرجانش
هوش مصنوعی: سر سلطان دین به تشنهای شبیه است که یزید به او سختی میرساند. در این تصویر، زندگی و مقام این سلطان به روشنی و زیبایی میدرخشد. توهین به مقام او همچون ضربه زدن به یک لعل ارزشمند است، که به دنبال آن نشانهای از دشمنی و کینهورزی به چشم میخورد.
بوسه گاه رسول را آزرد
آن ستمگر ز چوب خزرانش
هوش مصنوعی: این بیت اشارهای به ناپاکی و ظلم دارد که باعث آزار و اذیت پیامبر شده است. در اینجا، ظلم و ستمگری به گونهای توصیف شده که بوسهی پاک پیامبر را تحت تأثیر قرار داده و با چوبی از درخت خزران، به او آسیب میزند. این تصویرگری نشاندهنده معنای عمیق ظلم و خشم است که میتواند بر روی کارهای نیک و پاک نیز تأثیر منفی بگذارد.
روز وشب « ترکی » از برای حسین
خون دل می چکد ز مژگانش
هوش مصنوعی: هر روز و شب، چشمان «ترکی» برای حسین اشک غم را میریزد.