شمارهٔ ۲۰ - علمدار سپاه
چرا افتاده ای، ای قهرمان شیر گیر من؟!
غضنفر کش، هژبر انداز، عباس دلیر من
کدامین بی حمیت، دست های تو قلم کرده
کدامین سنگدل، قد دل آرای تو خم کرده؟
علمدار سپاه من، چه شد دست بلند تو
که از تیغ جفا ببرید از هم بند بند تو
برادر جان! تو بودی ناصر و پشت و پناه من
در این پیکار بودی تو علمدار سپاه من
کدامین کافر سنگین دل از پایت درآورده
چرا از تیر چون شهباز، جسمت پر برآورده؟
بیابانی خطرناک و محل دشمن است اینجا
زجا خیز ای برادر جان! چه جای خفتن است اینجا
ز جا خیز و علم بردار و با من هم عنانی کن
به دور خیمه ها اهل حرم را پاسبانی کن
بیا در خیمه گاه و خواهرانت را تسلا کن
تسلای دل خونین اهل بیت طاها کن
ستاده بر در خیمه سکینه اشک می بارد
دو چشمش بر ره است و انتظار مقدمت دارد
خموش افتاده ای جان برادر! در چه احوالی
بود در قتلگه پهلوی اکبر جای تو خالی
ریاض قتلگه هر چند رنگین لاله ها دارد
ولیکن بی گل عباسی تو کی صفا دارد
برو جان برادر نزد بابت ساقی کوثر
که من هم از قفایت می رسم تا ساعت دیگر
رقم زد کلک « ترکی » تا به دفتر شرح این غم را
شرار نظم او آتش به جان زد خلق عالم را
شمارهٔ ۱۹ - خلاصهٔ ناس: گرفت مشک وروان گشت آن خلاصهٔ ناسشمارهٔ ۲۱ - آب فرات: آی آب فرات! از چه گل آلود روانی؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چرا افتاده ای، ای قهرمان شیر گیر من؟!
غضنفر کش، هژبر انداز، عباس دلیر من
هوش مصنوعی: چرا ای قهرمان بزرگ که همچون شیر در نبردها ظاهر میشوی، زمین افتادهای؟ تو که قهرمانان را میکشی و بازوهای دشمنان را میشکنی، تو دلیر ترین مرد من هستی.
کدامین بی حمیت، دست های تو قلم کرده
کدامین سنگدل، قد دل آرای تو خم کرده؟
هوش مصنوعی: چه کسی بی احساس، دستهای تو را به این حالت درآورده؟ و چه سنگدلی باعث شده که قامت زیبا و دلکش تو اینچنین خم شود؟
علمدار سپاه من، چه شد دست بلند تو
که از تیغ جفا ببرید از هم بند بند تو
هوش مصنوعی: ای علمدار سپاه من، دست بلند تو کجا رفت که نتوانست از گزند و آزار، بندهای دستت را قطع کند؟
برادر جان! تو بودی ناصر و پشت و پناه من
در این پیکار بودی تو علمدار سپاه من
هوش مصنوعی: ای برادر! تو همیشه حامی و پشتیبان من در این جنگ بودهای و رهبری و فرماندهی سپاه من را بر عهده داشتهای.
کدامین کافر سنگین دل از پایت درآورده
چرا از تیر چون شهباز، جسمت پر برآورده؟
هوش مصنوعی: کدام کافر ناخواسته و بیاعتنا، از پای تو افتاده است که تو با پرواز و قدرتی مانند تیر و عقاب، به اوج بلند پرواز کردهای؟
بیابانی خطرناک و محل دشمن است اینجا
زجا خیز ای برادر جان! چه جای خفتن است اینجا
هوش مصنوعی: این مکان بیابانی و خطرناک است و پر از دشمنانی است که ممکن است به ما آسیب برسانند. برادر عزیزم، در اینجا جایی برای خوابیدن نیست.
ز جا خیز و علم بردار و با من هم عنانی کن
به دور خیمه ها اهل حرم را پاسبانی کن
هوش مصنوعی: از جای خود بلند شو، علم را در دست بگیر و با من همراه شو. دور خیمه ها، اهل حرم را محافظت کن.
بیا در خیمه گاه و خواهرانت را تسلا کن
تسلای دل خونین اهل بیت طاها کن
هوش مصنوعی: بیا در خیمهگاه و خواهران را آرامش بده، تسلیدهنده دلهای غمگین اهل بیت طاها باش.
ستاده بر در خیمه سکینه اشک می بارد
دو چشمش بر ره است و انتظار مقدمت دارد
هوش مصنوعی: سکینه در کنار خیمه ای ایستاده و از چشمانش اشک می ریزد. او چشم به راه توست و منتظر آمدن توست.
خموش افتاده ای جان برادر! در چه احوالی
بود در قتلگه پهلوی اکبر جای تو خالی
هوش مصنوعی: ای برادر! تو که ساکت و خاموش نشستهای، در چه حالتی بودی وقتی که در میدان نبرد، جایی که اکبر قرار داشت، تو نبودید؟
ریاض قتلگه هر چند رنگین لاله ها دارد
ولیکن بی گل عباسی تو کی صفا دارد
هوش مصنوعی: محل زیبایی و شادی هر چقدر هم که پر از گلهای رنگارنگ باشد، بدون وجود تو که همچون گلی خاص و برجسته هستی، هیچ لطفی ندارد.
برو جان برادر نزد بابت ساقی کوثر
که من هم از قفایت می رسم تا ساعت دیگر
هوش مصنوعی: برو برادر، پیش آن کسی که سرچشمه نوشیدنیهای بهشتی است، زیرا من هم به زودی به تو میپیوندم.
رقم زد کلک « ترکی » تا به دفتر شرح این غم را
شرار نظم او آتش به جان زد خلق عالم را
هوش مصنوعی: نقشی که «ترکی» به تصویر کشیده، تا به حال غم خود را شرح دهد، با شعرش آتش به جان مردم زده و همه را تحت تأثیر قرار داده است.