شمارهٔ ۱۸ - سرو خونین
ز جا برخیز ای رعنا جوان گلعذار من
نظر کن تو به حال زار و چشم اشکبار من
تو تا رفتی به میدان، جان شیرینم برفت از تن
سیه شد بی رخ چون آفتابت روزگار من
ز طفلی پرورش دادم تو را تا آنکه در پیری
تو باشی مونس تنهایی شب های تار من
ز زلف و عارضت خوش داشتم روز و شبی اما
ز هجرت گشت یکسان، عاقبت لیل و نهار من
به جان ناتوانم زد شبیخون لشکر هجرت
به یغما برد یکسر طاقت و صبر و قرار من
غمم زایل شدی هر گه که می دیدم جمالت را
فزون غم در دلم بی تو شود ای غمگسار من
امیدم بود ای مادر که بندم حجلهٔ عیش ات
فغان از بخت تو آه از دل امیدوار من
پس ازمرگ امام مجتبی دل خوش به تو بودم
که بودی از حسن باب کرامت یادگار من
فتادی تا به خاک از پشت زین ای سرو خونینم
شد از افتادنت از کف، عنان اختیار من
پس از قتل تو ای رعنا جوان! تا جان به تن دارم
نهان هرگز نگردد گریه های آشکار من
حلالت باد آن شیری که از پستان من خوردی
که کردی جان نثاری ای شهید جان نثار من
دریغا تشنه لب قاسم به غربت داد جان «ترکی»
که آتش زد به جان خلق، شعر آبدار من
شمارهٔ ۱۷ - قاسم گلگون عذار: باز غم از چارسو، ریخت به جانم شرارشمارهٔ ۱۹ - خلاصهٔ ناس: گرفت مشک وروان گشت آن خلاصهٔ ناس
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.