گنجور

شمارهٔ ۱۱ - ضیاء دیدهٔ لیلا

کیست یارب این جوان نو خط سیمین عذار؟
کز شمیم طره اش گشته خجل مشگ تتار
کیست یارب این جوان پر دل لشکر شکن؟
کیست یارب این غضنفر فر دلیر نامدار؟
کیست یارب این پلنگ افکن سوار شیرگیر؟
کیست یارب این دلیر پر دل ضیغم شکار؟
کیست یارب این جوان ماه روی مهر چهر؟
کیست یارب این هلال ابروی گردون اقتدار؟
کیست یارب این که از قدش بود طوبی خجل؟
کیست یارب که از خدش بود مه شرمسار؟
کیست یارب اینکه پشت لشگری را بشکند؟
یک تنه چون بر سمند با دپا گردد سوار
کیست یارب اینکه از شمشیر تیزش روز جنگ؟
دامن میدان شود از خون دشمن لاله زار
اله اله این جوان گویا بود ختم رسل
یا که باشد ابن عمش حیدر دلدل سوار
نی غلط گفتم نه احمد نه وصی احمد است
این علی اکبر «ع »بود شبه رسول کردگار
این ضیاء دیدهٔ لیلا عزیز زینب است
این شه لب تشنگان راهست پور نامدار
حیف از یان قامت که از جور و جفای کوفیان
بر زمین افتد ز پشت زین مرکب، سایه وار
حیق از این مویی که خون سرش رنگین شود
در زمین کربلا از جور قوم بد شعار
آه از آن دم که از کین، منغذخونخوار زد
تیغ بر فرق علی اکبر والا تبار
بر زمین افتاد چون خورشید از بالای زین
با دلی اندوهگین و با دو چشمی اشکبار
از فراق مادرش بر سینه، داغ جان گداز
از سنان و نیزه ها بر جسم، زخم بی شمار
روبه سوی خیمه ها کرد و کشید از دل فغان
کی امام انس و جان، ای حجت پروردگار!
ای پدر از مرحمت خود را ببالینم رسان!
ای پدر دریاب پورت را که رفت از دست کار!
چون پدر در خیمه بانگ نالهٔ اکبر شنید
جست ازجا چون سپند و رفت سوی کارزار
بر سر بالین اکبر رفت و از دل بر کشید
ناله ای کز ناله اش افتاد در گیتی شرار
روی خود بنهاد بر روی جوان نو خطش
وز محاسن می چکید ش خون اکبر لعل وار
دیده بر روی پدر بگوشد با حسرت پسر
گفت کای سلطان مضلومان، مرا معذوردار
در کنار تو بود این کسر من ای پدر!
ساعت دیگر که می گیرد سرت را در کنار
این بگفت و دیده حق بین، به روی هم نهاد
کرد مرغ روح پاکش زآشیان تن فرار
شاه دین گفت ای جوانان بنی هاشم برید
نعش اکبر را به سوی خیمه با حال فگار
از شراره آه و، اشک و، نالهٔ اهل حرم
گشت در کرب و بلا شور قیامت آشکار
«ترکی» ار خواهی شود راضی زتو ختم رسل
روز و شب در ماتم اکبر زمژگان خون ببار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست یارب این جوان نو خط سیمین عذار؟
کز شمیم طره اش گشته خجل مشگ تتار
هوش مصنوعی: کیست این جوان با چهره زیبا و موهای نقره‌ای که بوی خوش موهایش باعث شرم و خجالت مشک سیاه‌پوستان شده است؟
کیست یارب این جوان پر دل لشکر شکن؟
کیست یارب این غضنفر فر دلیر نامدار؟
هوش مصنوعی: این جوان دلیر و شجاع که نیروی دشمن را می‌شکند، کیست؟ این شیر جنگی و نامدار که با قلبی شجاع در میدان حضور دارد، چه کسی است؟
کیست یارب این پلنگ افکن سوار شیرگیر؟
کیست یارب این دلیر پر دل ضیغم شکار؟
هوش مصنوعی: این شعر به جستجوی کسی می‌پردازد که شجاعت و قدرت خاصی دارد. شاعر از خداوند می‌پرسد که این انسان دلیر و نترس که مانند پلنگی وحشی و قهرمانی در میدان جنگ ظاهر می‌شود، کیست؟ او به ویژگی‌های برجسته این شخص اشاره می‌کند و به قدرت و دلیر بودن او اشاره می‌نماید.
کیست یارب این جوان ماه روی مهر چهر؟
کیست یارب این هلال ابروی گردون اقتدار؟
هوش مصنوعی: ای خدا، این جوان با چهره‌ای زیبا و خوش‌صورت که کیست؟ این فرد با ابروانی مثل هلال که به نظر قدرتمند می‌آید، چه کسی است؟
کیست یارب این که از قدش بود طوبی خجل؟
کیست یارب که از خدش بود مه شرمسار؟
هوش مصنوعی: کیست این شخص که قد و قامتش باعث شرم و خجالت درخت طوبی شده است؟ و کیست این فرد که چهره‌اش باعث شرمندگی ماه شده است؟
کیست یارب اینکه پشت لشگری را بشکند؟
یک تنه چون بر سمند با دپا گردد سوار
هوش مصنوعی: کیست که بتواند پشت یک لشکر را بشکند؟ کسی که به تنهایی بر اسب نشسته و با قدرت و شجاعت وارد میدان نبرد شود.
کیست یارب اینکه از شمشیر تیزش روز جنگ؟
دامن میدان شود از خون دشمن لاله زار
هوش مصنوعی: کیست آن کسی که در روز نبرد با شمشیر تیزش، دامن میدان را از خون دشمن پر می‌کند و آن را به گلزار لاله تبدیل می‌سازد؟
اله اله این جوان گویا بود ختم رسل
یا که باشد ابن عمش حیدر دلدل سوار
هوش مصنوعی: ای پروردگار، این جوان گویی مشخصات پیامبر آخر الزمان را دارد، یا شاید پسرعمویش، علی که سوار بر اسب دلدل است، باشد.
نی غلط گفتم نه احمد نه وصی احمد است
این علی اکبر «ع »بود شبه رسول کردگار
هوش مصنوعی: من اشتباه گفتم، نه اینکه احمد و نه اینکه وصی احمد وجود دارند، بلکه این علی اکبر (علی‌رغم) بود که شبیه پیامبر خدا بود.
این ضیاء دیدهٔ لیلا عزیز زینب است
این شه لب تشنگان راهست پور نامدار
هوش مصنوعی: این نور و روشنی که در چشم لیلا است، یادآور زینب عزیز است. او چشمهٔ محبت و حیات است که برای تشنگان راه و حقیقت، منشأ برکات فراوانی می‌باشد.
حیف از یان قامت که از جور و جفای کوفیان
بر زمین افتد ز پشت زین مرکب، سایه وار
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت وجود انسانی اشاره دارد که به واسطه ظلم و ستم کوفیان، از جایگاه خود پایین می‌آید و به زمین می‌افتد. این تصویر نشان‌دهنده ناپایداری و غم ناشی از بی‌وفایی و خیانت دیگران است، به‌ویژه وقتی که کسی با عظمت و وقار به سبب بی‌احترامی و بی‌رحمی دیگران، از جایگاه بالایش سقوط کند.
حیق از این مویی که خون سرش رنگین شود
در زمین کربلا از جور قوم بد شعار
هوش مصنوعی: این شعر به مظلومیت و حساسیت وضعیت عاشورا اشاره دارد. موهای سر کسی که در کربلا جان خود را از دست می‌دهد، به خون آغشته می‌شود و این فقط نشان‌دهنده ظلم و ستمی است که بر او و اهل بیتش روا داشته شده است. این تصویر به وضوح احساس درد و رنجی را که در نتیجه جنایت‌های افراد شرور بر سر معصومین می‌آید، منتقل می‌کند.
آه از آن دم که از کین، منغذخونخوار زد
تیغ بر فرق علی اکبر والا تبار
هوش مصنوعی: ای کاش بدانیم که چه بر سر علی اکبر والا تبار آمده است، زمانی که دشمن از کینه، شمشیرش را بر سر او فرود آورد.
بر زمین افتاد چون خورشید از بالای زین
با دلی اندوهگین و با دو چشمی اشکبار
هوش مصنوعی: بر زمین افتاد مانند خورشید که از آسمان پایین می‌آید، با دلی پر از غم و دو چشمی پر از اشک.
از فراق مادرش بر سینه، داغ جان گداز
از سنان و نیزه ها بر جسم، زخم بی شمار
هوش مصنوعی: فرزندش از نبود مادرش در دل، احساس درد و رنج می‌کند و بر تنش نیز اثرات زخم‌های بسیار ناشی از نیزه‌ها و سنان‌ها وجود دارد.
روبه سوی خیمه ها کرد و کشید از دل فغان
کی امام انس و جان، ای حجت پروردگار!
هوش مصنوعی: به سمت خیمه‌ها رفت و از عمق دلش ناله‌ای کشید، ای امامی که جان‌ها به تو وابسته‌اند و تو نماینده خدا هستی!
ای پدر از مرحمت خود را ببالینم رسان!
ای پدر دریاب پورت را که رفت از دست کار!
هوش مصنوعی: ای پدر، از لطف و رحمتت کمکم کن! ای پدر، به من توجه کن که دستانم یاری‌ام نمی‌کنند و از کار بازمانده‌ام.
چون پدر در خیمه بانگ نالهٔ اکبر شنید
جست ازجا چون سپند و رفت سوی کارزار
هوش مصنوعی: وقتی پدر صدای نالهٔ اکبر را در خیمه شنید، مانند آتش در حال سوختن به سرعت از جا برخاست و به سمت میدان نبرد رفت.
بر سر بالین اکبر رفت و از دل بر کشید
ناله ای کز ناله اش افتاد در گیتی شرار
هوش مصنوعی: در کنار تخت اکبر، خیالات و احساساتش را بیان کرد و ناله‌ای سر داد که صدایش در جهان پخش شد و تأثیر عمیقی گذاشت.
روی خود بنهاد بر روی جوان نو خطش
وز محاسن می چکید ش خون اکبر لعل وار
هوش مصنوعی: او بر روی جوانی که خطی تازه داشت، چهره‌اش را گذاشت و از جمالش مانند خونی که از لعل می‌چکد، زیبایی می‌ریخت.
دیده بر روی پدر بگوشد با حسرت پسر
گفت کای سلطان مضلومان، مرا معذوردار
هوش مصنوعی: پسر با حسرت به پدر نگاه کرد و از او خواست که او را ببخشد و گفت: ای فرمانروا، من را معاف کن.
در کنار تو بود این کسر من ای پدر!
ساعت دیگر که می گیرد سرت را در کنار
هوش مصنوعی: ای پدر، در کنار تو بودم و حالا که در ساعت دیگری مشغول کارهای خودت هستی، من در کنارت حضور دارم.
این بگفت و دیده حق بین، به روی هم نهاد
کرد مرغ روح پاکش زآشیان تن فرار
هوش مصنوعی: این شخص سخن گفت و با چشمان بینایش به همدیگر نگاه کرد. سپس روح پاکش مانند پرنده‌ای از لانه بدنش پرواز کرد و رفت.
شاه دین گفت ای جوانان بنی هاشم برید
نعش اکبر را به سوی خیمه با حال فگار
هوش مصنوعی: شاه دین به جوانان بنی هاشم فرمان داد که بدن بی‌جان اکبر را به سمت خیمه بیاورند، در حالی که حالتی اندوهناک و غمگین دارند.
از شراره آه و، اشک و، نالهٔ اهل حرم
گشت در کرب و بلا شور قیامت آشکار
هوش مصنوعی: از درد و اندوه و گریه و فریاد کسانی که در حرم بودند، در کربلا حالتی به وجود آمد که گویی قیامت در حال وقوع است.
«ترکی» ار خواهی شود راضی زتو ختم رسل
روز و شب در ماتم اکبر زمژگان خون ببار
هوش مصنوعی: اگر خواسته باشی که از نژاد ترک باشی، باید بدان که از شب و روز به خاطر بزرگترین مصیبت، باید بسیار بیافتی و اشک بریزی.