شمارهٔ ۱۱ - مهر علی
شهنشهی که بود جبرئیل دربانش
ملک مطیع و، فلک هست سقف ایوانش
تهمتنی که زتیغ شررفشان می زد
به روز معرکه آتش، به جان عدوانش
مجاهدی که میان مبارزان جهان
کسی نبود که باشد حریف میدانش
دلاوری که چو بر عمر عبدود زد تیغ
صدای تحسین آمد ز عرش رحمانش
چنان زقلعهٔ خیبر، ز قهر در بر کند
که اوفتاد تزلزل، به چار ارکانش
ز بسکه کشت ز قوم یهود در خیبر
گرفت حضرت موسی به عجز دامانش
شهی که جن و بشر، وحش وطیر و، بنده و حر
خورند روزی خود را ز خوان احسانش
نه خالق است ولی حاکم است بر همه خلق
بود تمامی مخلوق، تحت فرمانش
گناهکاران یکسر سوی بهشت روند
کند شفاعت اگر روز حشر، سلمانش
کسی که مهر علی نیست در دلش اورا
حلال زاده مدان و، مخوان مسلمانش
هر آنکه مهر علی کرده جا به سینهٔ او
به روز حشر، چه غم از صراط و میزانش
نسیم رحمت او گر وزد سوی گلخن
به سنبل و، گل و، نسرین، کند گلستانش
شمیم قهرش، گر بگذرد سوی گلشن
به جای سنبل، پر سازد از مغیلانش
عدو اگر شنود نام ذوالفقارش را
نخورده ضربت او، دست شوید از جانش
شهی که نام شریفش چو بر زبان گذرد
متابعانش جان ها کنند قربانش
بود به مدح و ثنایش زبان ما الکن
کسی که خالق اکبر بود ثنا خوانش
علی ست آنکه بود ابن عم پیغمبر
علی ست آنکه ثنا گفته حق به قرآنش
علی ست آنکه به دوش نبی گذارد قدم
علی ست آنکه نبی خواند بهتر از جانش
علی ست آنکه خدایش ستوده در قرآن
نموده سورهٔ طاها نزول در شانش
هر آنکه جز به ثناگوییش گشاید لب
کسی نخواند دانشور و سخندانش
شها! هوای نجف بر سر است«ترکی» را
کرم نما و به سوی نجف ورا خوانش
تویی که حضرت آدم دویست سال گریست
ز یمن نام تو بخشیده شد گناهانش
گر التجابه تو ناورده بود حضرت نوح
کجا خلاصی ممکن شدی ز طوفانش
خلیل اگر متذکر به نام تو نشدی
یقین نجات نبودی ز نار سوزانش
به بطن حوت چو یونس گرفت جای یقین
ز مرگ، لطف تو شد حافظ و نگهبانش
ز التفات تو یوسف به سلطنت برسید
وگرنه تا به ابد بود جا به زندانش
کمیت خامه شود لنگ، اولین منزل
که راه مدح تو را نیست حد و پایانش
هر آنکه دست تولا به دامن تو زند
کسی نبیند در روزگار، پژمانش
شعاع تیغت اگر اوفتد سوی دریا
ز تاب خویش کند خشک، چون بیابانش
به سوی خصم، چو با ذوالفقار یا زی دست
به یک اشاره فرستی به سوی نیرانش
سر عدوی تو گر پیچد از اطاعت تو
به خاک معرکه سازی چو گوی غلطانش
به این جلال کجا بودیای ولی خدا؟
به کربلا که ببینی حسین و یارانش
به بینی آنکه چسان پاره پاره شد تنشان
ز ضرب تیغ ستم، قامت جوانانش
ز یک طرف، نگری اهل بیت زارش را
ز یک طرف، شنوی نالهٔ یتیمانش
ببین حسین عزیز تو را میان دو نهر
بریده اند سرش را به کام عطشانش
به جسم گلپر او در میان دشت بلا
سپاه کوفه نمودند تیر بارانش
به کربلا ز نجف یاعلی بیا بنگر
سر بریدهٔ او بین و، جسم عریانش
به کوفه خولی معلون، سر حسینت را
ببین نموده چسان در تنور پنهانش
به زینب ز سر مهر، دل نوازی کن
دل شکستهٔ او بین و، چشم گریانش
شمارهٔ ۱۰ - تاج انما: شاهی که نه فلک،چو بساطی ست زیر پاششمارهٔ ۱۲ - شیر بیشهٔ هیجا: خواجه فکر منزل کن، هر قدر که بتوانی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شهنشهی که بود جبرئیل دربانش
ملک مطیع و، فلک هست سقف ایوانش
هوش مصنوعی: پادشاهی که جبرئیل نگهبان اوست، فرشتگانی مطیع دارد و آسمان سقف قصر اوست.
تهمتنی که زتیغ شررفشان می زد
به روز معرکه آتش، به جان عدوانش
هوش مصنوعی: به من اتهام زد که در روز جنگ، با تیغی که از شرف و عظمت خود میدرخشید، به جان دشمنان حمله کردم.
مجاهدی که میان مبارزان جهان
کسی نبود که باشد حریف میدانش
هوش مصنوعی: مبارزی که قابل رقابت و همتایی در میان جنگجویان جهان نداشت.
دلاوری که چو بر عمر عبدود زد تیغ
صدای تحسین آمد ز عرش رحمانش
هوش مصنوعی: شجاعتی که وقتی شمشیرش را بر عمر عبدود فرود آورد، صدای تحسین از عرش میآمد.
چنان زقلعهٔ خیبر، ز قهر در بر کند
که اوفتاد تزلزل، به چار ارکانش
هوش مصنوعی: مثل اینکه از قلعهی خیبر، به دلیل خشم و قهری که در دل دارد، به شدت میلرزد و در تمام پایههایش تزلزل به وجود میآورد.
ز بسکه کشت ز قوم یهود در خیبر
گرفت حضرت موسی به عجز دامانش
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه مردم یهود در خیبر بسیار زراعت کرده بودند، حضرت موسی از شدت ناتوانی و درماندگی، دامن خود را گرفت.
شهی که جن و بشر، وحش وطیر و، بنده و حر
خورند روزی خود را ز خوان احسانش
هوش مصنوعی: شاهی که هم جن و انسان، وحوش و پرندگان، و آزادگان و بندگان از سفرهی لطف او روزی میگیرند.
نه خالق است ولی حاکم است بر همه خلق
بود تمامی مخلوق، تحت فرمانش
هوش مصنوعی: او خالق نیست، اما بر تمامی مخلوقات سلطنت میکند و همه موجودات تحت فرمان او هستند.
گناهکاران یکسر سوی بهشت روند
کند شفاعت اگر روز حشر، سلمانش
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر سلمان شفاعت کند، همه گناهکاران به سوی بهشت خواهند رفت.
کسی که مهر علی نیست در دلش اورا
حلال زاده مدان و، مخوان مسلمانش
هوش مصنوعی: به کسی که در دلش محبت علی (ع) نیست، نباید او را بیعیب و حلالزاده تصور کرد و همچنین نباید او را مسلمان نامید.
هر آنکه مهر علی کرده جا به سینهٔ او
به روز حشر، چه غم از صراط و میزانش
هوش مصنوعی: هر کسی که محبت علی را در دل دارد، در روز قیامت نگران عبور از صراط و سنجش اعمالش نخواهد بود.
نسیم رحمت او گر وزد سوی گلخن
به سنبل و، گل و، نسرین، کند گلستانش
هوش مصنوعی: اگر نسیم رحمت خداوند به سمت گلها بوزد، باغی زیبا و پررنگ و بو به وجود میآورد.
شمیم قهرش، گر بگذرد سوی گلشن
به جای سنبل، پر سازد از مغیلانش
هوش مصنوعی: اگر نسیم خشم او به سمت باغ بوزد، به جای اینکه سنبلها را پر کند، مغیلانش را پر میکند.
عدو اگر شنود نام ذوالفقارش را
نخورده ضربت او، دست شوید از جانش
هوش مصنوعی: اگر دشمن نام ذوالفقار را بشنود و هنوز ضربهای از آن نخورده باشد، باید از جان خود دست بکشد.
شهی که نام شریفش چو بر زبان گذرد
متابعانش جان ها کنند قربانش
هوش مصنوعی: هر که نام آن پادشاه بزرگوار بر زبان بیارد، جان خود را فدای او میکند.
بود به مدح و ثنایش زبان ما الکن
کسی که خالق اکبر بود ثنا خوانش
هوش مصنوعی: زبان ما در ستایش و مدح خداوند کم میآورد، زیرا کسی که خالق بزرگ است شایستهی ستایشهای بیپایان است.
علی ست آنکه بود ابن عم پیغمبر
علی ست آنکه ثنا گفته حق به قرآنش
هوش مصنوعی: علی کسی است که پسر عموی پیامبر بود و کسی است که خداوند در قرآن به او ستایش کرده است.
علی ست آنکه به دوش نبی گذارد قدم
علی ست آنکه نبی خواند بهتر از جانش
هوش مصنوعی: علی کسی است که نبی بر دوش او قدم گذاشت و او را بهتر از جانش دانست.
علی ست آنکه خدایش ستوده در قرآن
نموده سورهٔ طاها نزول در شانش
هوش مصنوعی: علی شخصی است که خداوند در قرآن او را ستوده و در سورهٔ طاها نزول آیات در مورد مقام او اشاره شده است.
هر آنکه جز به ثناگوییش گشاید لب
کسی نخواند دانشور و سخندانش
هوش مصنوعی: هر کسی که جز به مدح و ستایش او چیزی بگوید، هیچ کس او را دانشمند و سخنسنج نخواهد دانست.
شها! هوای نجف بر سر است«ترکی» را
کرم نما و به سوی نجف ورا خوانش
هوش مصنوعی: ای آقا! به یاد نجف هستم، لطفاً طبعی مهربان داشته باش و مرا به سوی نجف ببر.
تویی که حضرت آدم دویست سال گریست
ز یمن نام تو بخشیده شد گناهانش
هوش مصنوعی: تو هستی که حضرت آدم به خاطر نام تو به مدت دویست سال اشک ریخت و به واسطه آن، خطاهای او بخشیده شد.
گر التجابه تو ناورده بود حضرت نوح
کجا خلاصی ممکن شدی ز طوفانش
هوش مصنوعی: اگر کمک و نجات تو نبود، حضرت نوح چگونه میتوانست از طوفان نجات پیدا کند؟
خلیل اگر متذکر به نام تو نشدی
یقین نجات نبودی ز نار سوزانش
هوش مصنوعی: اگر خلیل به یاد نام تو نبود، مطمئناً نجاتی از آتش سوزان نمییافت.
به بطن حوت چو یونس گرفت جای یقین
ز مرگ، لطف تو شد حافظ و نگهبانش
هوش مصنوعی: وقتی یونس در شکم ماهی قرار گرفت، به یقین به زندگی پس از مرگ در دل آنجا پی برد. این تجربه لطف تو بود که حافظ و نگهبان او شد.
ز التفات تو یوسف به سلطنت برسید
وگرنه تا به ابد بود جا به زندانش
هوش مصنوعی: به خاطر توجه تو، یوسف به مقام سلطنت رسید و گرنه او تا همیشه در زندان میماند.
کمیت خامه شود لنگ، اولین منزل
که راه مدح تو را نیست حد و پایانش
هوش مصنوعی: تراوش قلم در مدح تو، به کژی و ناپایداری میافتد، زیرا نخستین مرحلهای که آغاز به ستایش تو میکند، هیچگونه محدودیت و پایانی ندارد.
هر آنکه دست تولا به دامن تو زند
کسی نبیند در روزگار، پژمانش
هوش مصنوعی: هر کسی که به محبت و دوستی تو چنگ بزند و به تو وابسته شود، در زندگیاش به هیچ تنهایی و پژمردگی دچار نخواهد شد.
شعاع تیغت اگر اوفتد سوی دریا
ز تاب خویش کند خشک، چون بیابانش
هوش مصنوعی: اگر نور تیغ تو به دریا بیفتد، آنقدر تاب و درخشندگی دارد که دریا را خشک میکند، مانند بیابان.
به سوی خصم، چو با ذوالفقار یا زی دست
به یک اشاره فرستی به سوی نیرانش
هوش مصنوعی: زمانی که به سوی دشمن میروی، مانند دستی که با شمشیر ذوالفقار به او حمله میکند، تنها با یک اشاره میتوانی او را مورد هدف قرار دهی.
سر عدوی تو گر پیچد از اطاعت تو
به خاک معرکه سازی چو گوی غلطانش
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو به خاطر فرمانبرداریات، بر زمین بیفتد و به مانند گویای که به چپ و راست میغلتد، به زمین بیافتد، تو خود مانند یک قهرمان در میدانی.
به این جلال کجا بودیای ولی خدا؟
به کربلا که ببینی حسین و یارانش
هوش مصنوعی: به چه شگفتی، ای ولی خدا! کجا بودی که این عظمت را ببینی؟ به کربلا که حسین و یارانش در آنجا حضور دارند.
به بینی آنکه چسان پاره پاره شد تنشان
ز ضرب تیغ ستم، قامت جوانانش
هوش مصنوعی: به او نگاه میکنم و میبینم چگونه بدن جوانانش به خاطر ضربات ظالمانه، پاره پاره شده است.
ز یک طرف، نگری اهل بیت زارش را
ز یک طرف، شنوی نالهٔ یتیمانش
هوش مصنوعی: از یک سو، به عذاب و مصیبت اهل بیت نگاه کن و از سوی دیگر، ناله و گریه یتیمانی را بشنو که در غم و اندوه هستند.
ببین حسین عزیز تو را میان دو نهر
بریده اند سرش را به کام عطشانش
هوش مصنوعی: حسین عزیز را در میان دو نهر مشاهده کن، سرش را بریدهاند و او در حال تشنگی است.
به جسم گلپر او در میان دشت بلا
سپاه کوفه نمودند تیر بارانش
هوش مصنوعی: در دشت پر از مشکلات، او را مانند گل با تیرهای دشمنان مورد هدف قرار دادند و به نوعی به چالش کشیدند.
به کربلا ز نجف یاعلی بیا بنگر
سر بریدهٔ او بین و، جسم عریانش
هوش مصنوعی: ای علی، از نجف به کربلا بیا و بنگر که سر بریدهٔ تو را دیده و جسم عریان تو را مشاهده کن.
به کوفه خولی معلون، سر حسینت را
ببین نموده چسان در تنور پنهانش
هوش مصنوعی: در کوفه، خولی ملعون، سر حسین را ببین که چگونه در تنور پنهان کرده است.
به زینب ز سر مهر، دل نوازی کن
دل شکستهٔ او بین و، چشم گریانش
هوش مصنوعی: به زینب با محبت و مهربانی رفتار کن، چرا که دل او شکسته است و چشمانش پر از اشک است.