شمارهٔ ۷۵ - گوی سعادت
ای سرو قبا پوش من ای دلبر مهوش!
تا کی کنی از شانه سر زلف مشوش
بر کشتن من تیر نگاهی، ز تو کافی ست
بیهوده چرا؟ دست بری جانب ترکش
بی چشم خمارت چکنم باده گلرنگ؟
بی شمع جمالت چکنم کاخ منقش؟
بر عارض چون آتش ات آن خال سیه فام
چون تخم سپندی ست که افتاده در آتش
«ترکی» ز میان گوی سعادت بربایی
آید اگر از کوزه برون زر تو بی غش
من عاشق آن صف شکن قلعه گشایم
کز بال ملک، روضهٔ او هست مفرش
داماد نبی شیر خدا آنکه، گه رزم
بر خرمن کفار، زدی تیغ وی آتش
شمارهٔ ۷۴ - پیر مغان: شنو تو این سخن ای زاهد مرقع پوش!شمارهٔ ۷۶ - رخصت جلوس: ساقی بده پیمانهای از آن می مجوس
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سرو قبا پوش من ای دلبر مهوش!
تا کی کنی از شانه سر زلف مشوش
هوش مصنوعی: ای زیبای دلربا، ای آنکه قامتت چون سرو است! تا چه زمانی میخواهی با ناز و افسون، از زلف پریشان خود بر شانهام بکشانی؟
بر کشتن من تیر نگاهی، ز تو کافی ست
بیهوده چرا؟ دست بری جانب ترکش
هوش مصنوعی: تیر نگاهی که به سمت من میکنید، کافی است تا مرا از پا درآورد. چرا بیجهت بخواهم به سوی کام هستی تو بروم؟
بی چشم خمارت چکنم باده گلرنگ؟
بی شمع جمالت چکنم کاخ منقش؟
هوش مصنوعی: بدون چشم زیبایت، چگونه میتوانم بادهی خوش رنگ بنوشم؟ بدون نور چهرهات، چگونه میتوانم به تزیینات کاخ خود ادامه دهم؟
بر عارض چون آتش ات آن خال سیه فام
چون تخم سپندی ست که افتاده در آتش
هوش مصنوعی: خال سیاه بر صورت تو مانند دانهای از ادویه تند است که در آتش افتاده؛ یعنی زیبایی و جذابیت آن به قدری زیاد است که گویی در آتش میدرخشد.
«ترکی» ز میان گوی سعادت بربایی
آید اگر از کوزه برون زر تو بی غش
هوش مصنوعی: اگر از دل خوشی و سعادت پیامی به دستت برسد، باید مراقب باشی که آن پیام خالص و بدون نیرنگ باشد.
من عاشق آن صف شکن قلعه گشایم
کز بال ملک، روضهٔ او هست مفرش
هوش مصنوعی: من به عشق کسی هستم که با قدرت و شجاعت خود دیوارهای سخت را میشکافد و به سرزمینهای زیبا وارد میشود؛ از نگاهی به بالا به مانند ملکی که باغ او مفرش و دلانگیز است.
داماد نبی شیر خدا آنکه، گه رزم
بر خرمن کفار، زدی تیغ وی آتش
هوش مصنوعی: داماد پیامبر، شیر خدا، که در میدان جنگ بر انبوه دشمنان ضربه زد و تیغ او همچون آتش بود.

ترکی شیرازی