شمارهٔ ۶۸ - راه نجات
ای دل! از خواب شو دمی بیدار
پر دلی گیر و، تنبلی بگذار
شب به سر رفت و، آفتاب دمید
خیز و آبی بزن تو بر رخسار
سفری پیش داری، ای غافل!
راه دور است، توشه ای بردار
کاروان بار بست و، رفت از پیش
تو هم از پس، همی روی هشدار
چشم بگشا و، راه راست برو
راه کج را رها کن، ای هشیار!
گر ببارت متاع سنگین نیست
زود بگذر، مترس از عشار
عقل خود را اسیر نفس مکن
که پشیمانی، آری آخر کار
کی تواند دگر که فتح کند
لشکری را که کشته شد سردار
تا نسوزد دلت ز آتش عشق
کی توانی رسی، به وصل نگار
گر به عقل تو نفسی غالب شد
دگر از وی، امید خیر مدار
پخته کی می شود گل کوزه؟
ننهد تا در آتش اش فخار
خانه کی جای دوست خواهد شد؟
تا نپردازیش تو از اغیار
رخ در آیینه، کی توانی دید؟
تا که نزدایی از رخش زنگار
ره به منزل کجا بری تا صبح؟
تو که بیراهه می روی شب تار
تو که در کیسه ات بود زر قلب
جز ندامت چه آری از بازار؟
یک دم از یاد حق مشو غافل
تا که ایمن شوی ز دوزخ و نار
رحم کن بر پیاده گان غریب
ای که بر اسب عزتی تو سوار!
سهل مشمار مردم آزاری
ورنه نادم شوی، به روز شمار
دل مظلومی ار برنجانی
ظلم بینی ز ظالمی خونخوار
به تلافی یک دل آزردن
سود ندهد هزار استغفار
تو اگر بد کنی به کس، دیگر
چشم نیکی زوی، به خویش مدار
غیر از این راه نیست راه نجات
گفتم و باز گویمت صدبار
بهتر از این رهی که من گفتم
گر تو دانی رهی بیا و بیار
کلک «ترکی» که خوش سخن مرغی است
می چکد آب پندش از منقار
بارالها! زجرم او بگذار
به محمد و آله الاطهار
شمارهٔ ۶۷ - مینای عشق: ساقی سیمین عذار، خیز و صراحی بیارشمارهٔ ۶۹ - پند حکیمانه: ساقی قدمی نه سوی میخانه تو امروز
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل! از خواب شو دمی بیدار
پر دلی گیر و، تنبلی بگذار
هوش مصنوعی: ای دل! لحظهای بیدار شو، شجاعت را به دست بیاور و تنبلی را کنار بگذار.
شب به سر رفت و، آفتاب دمید
خیز و آبی بزن تو بر رخسار
هوش مصنوعی: شب به پایان رسید و صبح فرا رسید. برخیز و آبی به صورتت بزن.
سفری پیش داری، ای غافل!
راه دور است، توشه ای بردار
هوش مصنوعی: شما سفری در پیش دارید، ای ناآگاه! راه طولانی است، پس بهتر است آماده باشید و وسایل لازم را بردارید.
کاروان بار بست و، رفت از پیش
تو هم از پس، همی روی هشدار
هوش مصنوعی: کاروان بار خود را بسته و از کنار تو رفته است؛ هم از جلو و هم از عقب، بر حذر باش.
چشم بگشا و، راه راست برو
راه کج را رها کن، ای هشیار!
هوش مصنوعی: چشمهات را باز کن و به راه درست برو. راه نادرست را فراموش کن، ای انسان آگاه!
گر ببارت متاع سنگین نیست
زود بگذر، مترس از عشار
هوش مصنوعی: اگر کالا و بار تو سنگین و با ارزش نیست، زودتر از آنجا بگذر و نگران نباش.
عقل خود را اسیر نفس مکن
که پشیمانی، آری آخر کار
هوش مصنوعی: عقل خود را تحت تاثیر خواستههای نفسانی قرار نده، زیرا در نهایت ممکن است باعث پشیمانیات شود.
کی تواند دگر که فتح کند
لشکری را که کشته شد سردار
هوش مصنوعی: کیست که بتواند سپاهی را دوباره پیروز کند که فرماندهاش به قتل رسیده است؟
تا نسوزد دلت ز آتش عشق
کی توانی رسی، به وصل نگار
هوش مصنوعی: برای اینکه به وصال محبوب برسی، باید قلبت از آتش عشق نسوزد؛ در غیر این صورت نمیتوانی به آن هدف برسی.
گر به عقل تو نفسی غالب شد
دگر از وی، امید خیر مدار
هوش مصنوعی: اگر بر فکرت غلبهای پیدا شود، دیگر نباید از آن امیدی به خوب بودن داشته باشی.
پخته کی می شود گل کوزه؟
ننهد تا در آتش اش فخار
هوش مصنوعی: گل کوزه تا در آتش پخته نشود، به سرانجام نمیرسد. بدون حرارت و فرآیندی که او را شکل دهد، رشد و ترقی ندارد.
خانه کی جای دوست خواهد شد؟
تا نپردازیش تو از اغیار
هوش مصنوعی: خانه زمانی میتواند به جای دوستی تبدیل شود که تو آن را از دست دیگران رها کنی و به آن توجه کنی.
رخ در آیینه، کی توانی دید؟
تا که نزدایی از رخش زنگار
هوش مصنوعی: چقدر میتوانی چهرهات را در آینه ببینی، وقتی که غبار و کدورت از چهرهات دور نشود؟
ره به منزل کجا بری تا صبح؟
تو که بیراهه می روی شب تار
هوش مصنوعی: کجا میخواهی به مقصد برسی تا صبح؟ تو که در این شب تار به بیراهه میروی.
تو که در کیسه ات بود زر قلب
جز ندامت چه آری از بازار؟
هوش مصنوعی: وقتی در دلت تنها پشیمانی وجود دارد و هیچ ثروتی در اختیار نداری، چه چیزی میتوانی از بازار زندگی به دست آوری؟
یک دم از یاد حق مشو غافل
تا که ایمن شوی ز دوزخ و نار
هوش مصنوعی: هرگز از یاد خدا غافل نشو، تا از عذاب جهنم و آتش در امان بمانی.
رحم کن بر پیاده گان غریب
ای که بر اسب عزتی تو سوار!
هوش مصنوعی: لطفاً به کسانی که بیسرپناه و بدون وسیله نقلیه هستند رحم کن، ای کسی که بر اسب قدرت و اعتبار سوار هستی!
سهل مشمار مردم آزاری
ورنه نادم شوی، به روز شمار
هوش مصنوعی: آزار دادن دیگران را آسان نپندار، زیرا ممکن است روزی پشیمان شوی و آن روز به حساب خواهی آورد.
دل مظلومی ار برنجانی
ظلم بینی ز ظالمی خونخوار
هوش مصنوعی: اگر دل یک انسان بیگناه را آزار دهی، به خاطر ظلمی که از یک ظالم خشن میبیند، به شدت او رنج خواهد برد.
به تلافی یک دل آزردن
سود ندهد هزار استغفار
هوش مصنوعی: اگر کسی دل کسی را بشکند، هیچ مقدار عذرخواهی و استغفار نمیتواند آن را جبران کند.
تو اگر بد کنی به کس، دیگر
چشم نیکی زوی، به خویش مدار
هوش مصنوعی: اگر به کسی کار بدی انجام دهی، نباید انتظار داشته باشی که خودت از دیگران خوبی ببینی.
غیر از این راه نیست راه نجات
گفتم و باز گویمت صدبار
هوش مصنوعی: جز این راه، راهی برای نجات وجود ندارد. بارها به تو خواهم گفت.
بهتر از این رهی که من گفتم
گر تو دانی رهی بیا و بیار
هوش مصنوعی: اگر تو راهی بهتر از آنچه من بیان کردهام میشناسی، بیا و آن را با خودت بیاور.
کلک «ترکی» که خوش سخن مرغی است
می چکد آب پندش از منقار
هوش مصنوعی: پرندهای خوشزبان به نام «ترکی» که سخنان نیکو و دلنشین میگوید، پیوسته نکتههای خوب و پندهایش را به من منتقل میکند.
بارالها! زجرم او بگذار
به محمد و آله الاطهار
هوش مصنوعی: ای خدا! عذاب و رنج من را به محمد و اهل بیت او بسپار.

ترکی شیرازی