گنجور

شمارهٔ ۶۶ - مرغ موسیقار

یار بی پرده شد سوی بازار
شاد باشید یا الو الابصار
او به صد ناز می رود تنها
دل خلق از پیش قطار، قطار
چشم مستش به خواب، شب تا صبح
وز غمش، چشم عاشقان بیدار
من بیچاره از غمش شب و روز
در فغانم چو مرغ موسیقار
صید دل ها تمام در شهر است
او به صحرا همی رود به شکار
ای که با دوست همدمی شب و روز!
تو چه دانی، عداوت اغیار
ترک عادت کجا کند دشمن
تا نکوبی سرش به سنگ، چو مار
ترک چشمش عدوی «ترکی» شد
زینهار از چنین عدو، زنهار

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار بی پرده شد سوی بازار
شاد باشید یا الو الابصار
هوش مصنوعی: دوست بی‌نقاب به بازار رفت، خوش باشید یا مردم که در انتظار هستند.
او به صد ناز می رود تنها
دل خلق از پیش قطار، قطار
هوش مصنوعی: او با ناز بسیار و به آرامی به جلو می‌رود و دل‌های مردم را به دنبال خود می‌کشاند.
چشم مستش به خواب، شب تا صبح
وز غمش، چشم عاشقان بیدار
هوش مصنوعی: چشم شوق و زیبایی او به خواب رفته، اما دل عاشقان به خاطر غم او، بیدار و بی‌خواب مانده است.
من بیچاره از غمش شب و روز
در فغانم چو مرغ موسیقار
هوش مصنوعی: من به شدت از درد و غمش ناله می‌کنم، مانند پرنده‌ای که از صدای ساز خود به غم و اندوه افتاده است.
صید دل ها تمام در شهر است
او به صحرا همی رود به شکار
هوش مصنوعی: او تمامی دل‌ها را در شهر به دست می‌آورد، اما همچنان به صحرا می‌رود تا شکار کند.
ای که با دوست همدمی شب و روز!
تو چه دانی، عداوت اغیار
هوش مصنوعی: ای کسی که شب و روز با دوستت می‌گذرانى! چه می‌دانی از دشمنی‌های دیگران؟
ترک عادت کجا کند دشمن
تا نکوبی سرش به سنگ، چو مار
هوش مصنوعی: دشمن عادت خود را ترک نخواهد کرد مگر زمانی که تو او را به چالش بکشی و به او فشار بیاوری، مشابه حرکت یک مار که به دفاع می‌پردازد.
ترک چشمش عدوی «ترکی» شد
زینهار از چنین عدو، زنهار
هوش مصنوعی: نگاه او به من آسیب‌های زیادی رساند. از این دشمن خطرناک، از این دشمن مراقب باش.